تاریخ: ۱۴:۴۰ :: ۱۳۹۸/۱۱/۲۱

«عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان با بازی درخشان نوید محمد زاده امروز تنها یک فیلم نیست.

 بلکه بازتاب رسانه ای نشست های این روزهای جشنواره سی و هشتمین فیلم فجر با عصبانیت و کم تابی های مکرر سرآمدان فرهنگی کشور و هجوم فیلم هایی که از نامزدهای انتخاباتی در فضای مجازی همرسانی(وایرال) می شود.

 فضایی که نشان می دهد قصه «عصبانی نیستم» این روزها دیگر یک فیلم نیست بلکه واقعیتی است که نیاز به ریشه یابی دارد.

در این هیاهویی که مولانایمان سر از ترکیه در می آورد، بوعلی سینا را در گوشه ای دیگر از کره خاکی به یغما می برند و نظامی را در گوشه ای دیگر و … نمی توان شادمان و سرکیف بود که عصبانیت و نافرهنگیِ پرخاش و توهین نیز بر ادبیات مردمان سرزمین فردوسی‌ چیره گشته و اهالی این خاک و سرزمین سپند و سرود و سخن، در حیطه فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد توهین و پرخاش را به راحتی برهم روا داشته و حرمتی که یک عمر از موی سپیدان در گوشمان خوانده شده را به راحتی هر چه تمامتر در برابر دیدگان همه به زهر کلامها می خراشند.
پس از بازتاب های طوفانی نشست های خبری فجر و از سویی بروز رفتارهای مشابه در فضای سیاسی و ادبیات کوچه و بازار، ایرنای گیلان برآن شد تا علت این برهنگی کلامی در جامعه را از نگاه متخصصان جویا شود شاید کلام اهل علم بقدر خرده سنگی کوچک در ساختن مثمر باشد.
در تاکسی نشستم به قصد رسیدن به قرار مصاحبه ای با همین موضوع که موزیک خارجی تلفن همراه دختر جوان فضای تاکسی را پر کرد و محکوم به شنیدن سخنانی بودم که در تمام آن کلمات ناشایست به نام حیوانات و شاید بدتر با لبخند فوران می‌کرد و من کژدم‌ وار به خود نیش زدم که هیچ نگویم؛ اما امان از حرفه‌مان و پرسیدم؛ نامش ‘فرانک’ بود و نیک می دانست نامش از شاهنامه بر گرفته شده است.
پرسیدم این روزها زیاد می شنوم؛ نوجوانان و جوانان به سن و سال شما با ناسزا به هم ابراز علاقه می کنند، با حاضر جوابی گفت : “یه زمانی مد بود همه با احترام با هم حرف می زدند و امروز این لحن حرف زدن کلاسه. ”
مصاحبه ای بی برنامه تمام شده بود و برای مصاحبه ای برنامه ریزی شده آماده می شدم که مصاحبه ایرنا با استاد ‘فریدون جنیدی’ محقق و شاهنامه‌پژوه را مرور می کردم که پرسیده بودند: چرا در دیار فردوسی خوش سخن، گاه ادبیات‌مان ناخوش می شود؟
جنیدی گفت: ما عظیم تر از آنیم که می اندیشیم و بایستی این عظمت برای فرزندان‌مان واگویه شود.
وی بیان کرد: اگر فرزندان‌مان بر عظمت فرهنگ خویش آگاه شوند، هیچگاه باطل بیگانه برایشان فرهنگ نخواهد شد.

عصبانیت، توهین و پرخاش در هر مبنایی شایسته نیست

مصاحبه ام با بهزاد عشقی یکی از منتقدان سینمای کشور آغاز شد و جالب سخن اینکه پیش از آغاز مصاحبه و بی آنکه موضوع مصاحبه مطرح شده باشد، گفت : دلم می خواهد از همه فضای مجازی راحت شوم؛ نشست های فجر را دیده اید؟ این چه ادبیاتی است که بر جامعه مستولی گشته؟ انسان را به دل بهم خوردگی دچار می کند”متحیر گفتم؛ موضوع مصاحبه همین است.
عشقی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود : فکر می کنم بطور کلی دچار یک نوع فروریزی اخلاقی – فرهنگی شده ایم، گویی یک نوع فریبکاری حاکم گشته و بخشی از آن در قالب ادبیات سخیف بروز می یابد بطوریکه اگر حق هم داشته باشند رغبتی برای پذیرش این حق نمی ماند.
وی اظهار داشت : مثلا فردی که خود را استاد دانشگاه می داند، می نویسد “مسعود کیمیایی چون پیر شد، سنش بالا رفت پیری فساد جسم است فساد عقل است و این آقا باید برود و …” ؛ هنرمند شناخته شده جهانی ما نیز همین را متعادل تر مطرح می کند حال آنکه طرح این مباحث بر هر مبنایی شایسته نیست.
وی با بیان اینکه بطور شخصی با حرکت مسعود کیمیایی مبنی بر برگرفتن فیلمش از فجر موافق نبودم، افزود : نباید کارهای خوب را نفی کرد و با اینکه جشنواره فجر را عاری از اشکال نمی دانم اما باید پذیرفت این جشنواره همیشه موقعیت و سکوی پرتابی برای بهترین های سینمای ایران بوده است و بر این عقیده استوارم کورسوهای امیدی که در جامعه وجود دارند، نباید از بین بروند.
وی ادامه می دهد: امسال بر فضای نشست ها و لحن عوامل دعوت شده فیلمها از حاتمی کیا گرفته تا دیگران یک لحن پرخاشگرانه بارز بود؛ عقیده دارم هیچ جریان هنری را نباید اسطوره سازی کرد؛ هر جریانی قابلیت نقد دارد و مسلما بی ادبی وپرخاش اساسا هیچ ربطی به نقد به معنای فرهنگی ندارد حتی اعتقاد دارم کل ادبیات فرهنگ گذشته ما باید نقد شود.
عشقی می گوید : وقتی شخصی که خود را استاد دانشگاه می داند به خود جرات می دهد در رسانه ملی با آن لحن اهانت آمیز درباره خانم رخشان بنی اعتماد حرف بزند معلوم است که این ناادبیاتی درجامعه تسری پیدا می کند و البته بروز مجموعه اتفاقات اخیر، شرایط اقتصادی، جهانی، سیاسی بر آن بی تاثیر نبوده و جامعه را متاثر کرده است.
وی می افزاید : مردم، سینما را از سینماگران می شناسند؛ در جامعه ای که در حوزه انتقاد سینما چهره های با فرهنگ گوشه نشین هستند و اصلا نیستند و کاملا در حاشیه اند و معروف ترین منتقد سینما مسعود فراستی با استفاده از تریبون صدا و سیما خودش از هتاک ترین و بددهن ترین منتقدان سینمای ایران است؛ پیداست که ارزش ها رنگ می بازند.
وی همه را به یک بازنگری در خود فراخواند و گفت این جو نیازمند واکاوی و نظارت است.

فقدان فرهنگ گفت و گو و بی عدالتی در جامعه را دریابیم
رضا علیزاده جامعه شناس و استاد دانشگاه گیلان می گوید : اینکه آیا سلبریتی ها الگوهای جامعه و یا گروه های مرجع محسوب می شوند یا نه موضوعی قابل بحث است اما نمی توان کتمان کرد که اینان الگوی بخشی از نوجوانان و جوانان هستند.
وی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا مطرح کرد : سینماگران هم بخشی از کلیت جامعه ایرانی هستند و این عصبانیت در تمام گروه های جامعه وجود دارد اما این قشر از جامعه و یا سیاسیون چون رسانه دارند این عصبانیت برجسته سازی شده و در جامعه بیشتر نمود می یابد.
وی ادامه داد : شاید برخی منکر این باشند که به جامعه عصبانی تبدیل گشته ایم اما وجود پرونده های قضایی با موضوع پرخاش و پست های پرخاشگرانه و اهانت آمیز کاربران در فضای مجازی می تواند دلیلی برای این ادعا باشد.
علیزاده با بیان این موضوع که؛ چه شد به اینجا رسیدیم؟ پاسخ می دهد: این انباشت عصبانیت، نتیجه سالهاست که الان اثراتش بروز یافته است.
وی گفت : یکی از عوامل اصلی که در جامعه ایران ناهنجاری های فرهنگی، اجتماعی بر آن حاکم شده آشفتگی فرهنگی و کم شدن آستانه تحمل مردم و فقدان فرهنگ گفت و گو است؛ اینگونه می شود که در ویدیویی که در فضای مجازی همرسانی شده می بینید دو نامزد انتخاباتی که داعیه فرهیختگی و دانشگاهی نیز دارند نمی توانند کلام یکدیگر را تحمل کرده وحاضر به شنیدن حرف یکدیگر هم نیستند.
این استاد دانشگاه می گوید : نکته دیگری که به آن باور دارم و در لایه های زیرین جامعه مشهود است احساس محرومیتی است که به آن باور دارم؛ احساس محرومیتی که در جامعه حاکم شده و داشته های مردم با انتظاراتشان نمی خواند و بخشی از آن اقتصادی، بخشی سیاسی، اجتماعی و گاه سینما هم هست؛ برای نمونه سینماگر احساس می کند، تبعیض وجود دارد یکی از رانت بهره دارد و حق او خورده شده است.
علیزاده ادامه می دهد : در حوزه عمومی احساس محرومیت و شکاف بین انتظارات و واقعیت مردم را اذیت می کند؛ فرد دانشگاهی که ۲۵ سال درس خوانده در مقایسه با بازاری حس می کند به حقش نرسیده است و این موضوع نشان می دهد محرومیت ربطی به تحصیلات ندارد.
وی می افزاید: احساس بی عدالتی اجتماعی و توزیع ناعادلانه ثروت به شکل عصبانیت می تواند بروز پیدا کند و افراد حق فحاشی به خود می دهند؛ متاسفانه این شکل عریان عصبانیت در جامعه بروز می یابد که به شدت نگران پیامدهای آن در جامعه هستیم.
علیزاده می گوید : برای دور کردن این نافرهنگی از جامعه راهکارهای متعدد آموزشی، فرهنگی واقتصادی متعددی  پیش رو است که راهکار آموزشی یک پروسه چندین ساله در مدارس است.
این استاد دانشگاه با ابراز تاسف از کم شدن گفت و گو در خانواده ها می گوید: بر اساس آمار اعلام شده گفت و گوی اعضای خانواده های ایرانی به میانگین ۱۲ دقیقه در روز رسیده است و این موضوع موجب تاسف است.
علیزاده یکی از راهکارهای بارز را تضمین و تلاش برای حاکم شدن عدالت در جامعه از سوی سیستم عنوان می کند و می گوید: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تنها متولی فرهنگ در جامعه نیست و باید به خروجی برنامه های فرهنگی در جامعه نظارت داشت.

عصبانی نیستم ساخته رضا درمیشیان به راستی امروز تنها یک فیلم نیست بلکه بازتابی از جامعه امروزی ماست واقعیتی که نیاز به ریشه یابی دارد.
ز اختر بجویید و پاسخ دهید/ سر خامه بر نقش فرخ نهید

print

پاسخی بگذارید