در چشماندازی که از ایالات متحده آمریکا وجود دارد هیچ زنی رئیس جمهور نخواهد شد!
رضا بردستانی: با اینکه تاریخ آمریکا به زحمت از ۴۰۰ سال گذران کرده و هنوز در زمره جوانترین کشورهای جهان محسوب میگردد، اما در همین مدت کوتاه زنان در تاریخ ایالات متحده آمریکا دارای جایگاه ویژه و درخشانی شدهاند. در زمره شخصیتهای مهم زنان در تاریخ آمریکا، اغلب از زنان رئیسجمهور (همانند میشل اوباما و هیلاری کلینتون وجیل بایدن و ایولنور روزولت غیره) بسیار نام برده میشود. اما زنان به نوبه خود نیز دارای سابقه پربار و فراوانی در تاریخ آمریکا هستند. طبق اسناد موجود، نخستین زن اروپاییتبار که در آمریکا زاده شده ویرجینیا دیر (Virginia Dare) نام داشت که در ۱۵۸۷ متولد شد.
در هنرهای زیبا، هنریتا جانستون (Henrietta Johnston) متولد ۱۶۷۴ از شهر چارلستون نخستین نقاش حرفهای در تاریخ آمریکا شناخته شدهاست. در سال ۱۷۹۲ سوزان ویلاند (Suzanne Vaillande) در نخستین نمایش باله بنام The Bird Catcher
ظاهر شد. همو نخستین کوریوگراف زن در تاریخ آمریکا شد؛ ولی نخستین زن شاعر در تاریخ آمریکا نیز ان بردستریت است که اشعار خود را در کتابی به
در فیلمسازی، نخستین کارگردان زن در تاریخ آمریکا آلیس بلاشه (Alice Guy Blaché)
است که در سال ۱۸۹۶ فیلم The Cabbage Fairy را ساخت.
> نخستین ناشر زن در تاریخ آمریکا کاترین گودارد نام داشت
نخستین سمفونی ارکستر ساخت یک زن در آمریکا (و شاید در جهان) متعلق به ایمی بیچ (Amy Marcy Cheney Beach) معروف به H. H. A. Beach از نیوهمپشر است. او در سال ۱۸۹۷ سمفونی Gaelic Symphony را نوشت. لیکن در سال ۱۹۱۴ بود که برای اولین بار یک ارکستر توسط یک زن رهبری شد. نام او ماری داونپورت انگبرگ (Mary DavenporEngberg) است و اهل ایالت واشینگتن بود. ماری کیز
(Mary Kies) در تاریخ زنان آمریکا نخستین اختراع را در ۵ ماه مه سال ۱۸۰۹ (برای یک روش نوین در بافندگی) به ثبت رسانید. در سال ۱۸۸۵ سارا ای. گود (Sarah E. Goode)
به عنوان یک زن سیاهپوست، برای اولین بار نیز اختراعی (تخت کشویی) را رسماً در اداره ثبت اختراعات آمریکا به ثبت رسانید. او در شیکاگو صاحب یک فروشگاه مبلمان فروشی بود. نخستین ناشر زن در تاریخ آمریکا کاترین گودارد (Katherine Goddard)
نام داشت که در سال ۱۷۷۵ خبرنامه Providence Gazette را چاپ میکرد. چاپخانه او در سال ۱۷۷۷ در منتشر ساختن اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا نقش مهمی را ایفا کرد. او سپس در ۱۷۸۹ در شهر بالتیمور نخستین کتابفروشی (با صاحب زن) را در آمریکا تاسیس کرد. در همین زمان، یعنی در سال ۱۷۶۷، چاپخانه رسمی مستعمره مریلند متعلق به یک زن به نام آن کاترین هوف گرین
(Anne Catherine Hoof Green) بود. الیزابت بلکول، از بزرگان جنبش زنان آمریکا است. او نخستین زن در آمریکاست که دارای مدرک پزشکی از یک دانشگاه است. او پس از دکترای خود در ۱۸۴۹، نخستین دانشکده پرستاری در آمریکا را در ۱۸۵۷ تاسیس کرد. هفت سال بعد در سال ۱۸۶۴، ربکا لی کرامپلر (Rebecca Lee Crumpler)
نخستین زن سیاهپوست گردید که دکترای طب دریافت کرد؛ و دو سال بعد، یعنی در ۱۸۶۶ لوسی هابز (Lucy Hobbs) نخستین دندانپزشک زن آمریکا گردید. او دکترای خود را از Ohio College of Denta- Surgery دریافت کرد.
ماریا میچل نیز نه تنها نخستین عضو زن آکادمی علوم و هنر آمریکا گردید، بلکه به عنوان نخستین استاد دانشگاه زن در رشته نجوم، در کالج واسر نیز منصوب شد. الن سوالو ریچاردز، نخستین زن فارغالتحصیل ازامای تی است. او در سال ۱۸۷۳ در رشته شیمی تحصیلات عالیه خود را به پایان رسانید و نخستین شیمیدان حرفهای زن در تاریخ آمریکا گردید. نخستین زنی که موفق به کسب دکترای ریاضیات در آمریکا شد وینیفرد ادگرتون (Winifred Edgerton) نام داشت که در سال ۱۸۸۵ دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. نخستین فرمانده زن ایستگاه فضایی بینالمللی یک آمریکاییست بهنام پگی ویتسون. سالی راید (Sally Ride)، نخستین زن فضانورد آمریکایی
در تاریخ است.
> ویکتوریا وودهال نخستین نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
ویکتوریا وودهال نخستین زنی است که برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال۱۸۷۲ نامنویسی کرد. در سالهای ۱۸۸۴ و ۱۸۸۸ نیز بلوا ان لاکوود (Belva An- Lockwood) کاندیدای ریاست جمهوری گردید. همچنین ژانت رنکین (Jeannette Rankin) در ۱۹۱۷ نخستین زن آمریکایی است که به عنوان نماینده یک ایالت (ایالت مونتانا) پای به کنگره ایالات متحده آمریکا گذاشت. نخستین فرماندار یک ایالت در آمریکا نلی راس
(Nellie Tayloe Ross) بود که در سال ۱۹۲۴ در وایومینگ به قدرت رسید. یک سال بعد مریم فرگوسن (Miriam A. Ferguson) فرماندار تگزاس شد. نخستین شهردار زن در آمریکا سوزانا سالتر بود (Susanna M. Salter) که در سال ۱۸۸۷ شهردار یکی از شهرهای ایالت کانزاس گردید. نخستین سناتور زن در کنگره آمریکا ربکا لاتیمر فلتون (Rebecca Latimer Felton) از ایالت جرجیا و سال ۱۹۲۲ بود. اما او موقتاً این پست را داشت؛ لذا اولین سناتور منتخب در سنای آمریکا را باید هتی کاراوی (Hattie Caraway) از ایالت آرکنسا دانست که از ۱۹۳۱ بهمدت ۱۴ سال در
این مقام خدمت کرد. در حیطه وکالت و دادگستری، نخستین وکلای رسمی زن آمریکا از آن دو زن بنامهای آرابلا منسفیلد (Arabella Mansfield) از آیووا و آدا کپلی
(Ada H. Kepley) از ایلینوی میباشد که در سال ۱۸۶۹ کار خود را جداگانه آغاز کردند. در این بین، نانسی پلوسی نخستین زن در تاریخ آمریکاست که به مقام رئیس مجلس نمایندگان آمریکا دست یافت. هیلاری کلینتون، مادلین آلبرایت، و کاندالیزا رایسوسوزان رایس از دیگر نامداران تاریخ زنان در سیاست آمریکا هستند. در کابینه وزیران باراک اوباما نیز، هیلدا سولیس، کاتلین سیبیلیوس و جنت ناپالیتانو را نیز میتوان نام برد. همچنین کامالا هریس به عنوان اولین زن معاون رئیسجمهور و جنت یلن به عنوان اولین زن در مقام وزیر خزانهداری ایالات متحده آمریکا و دب هالند به عنوان اولین زن در مقام وزیر کشور تاریخ آمریکا نام برد. لتی وایتهد اوانز (Lettie Pate Whitehead Evans) نخستین زن در تاریخ آمریکاست که رئیس یک شرکت بزرگ آمریکایی شد. او در ۱۹۳۴ به ریاست board of directors شرکت کوکاکولا رسید. در ۲۳ اکتبر ۱۹۳۴ ژانت پیکارد (Jeannette Piccard) برای اولین بار با یک بالن به ارتفاع ۵۷٬۵۷۹ پا رسید و نخستین زنی است که وارد استراتسفر گردید. فرانچسکا کابرینی (Francesca S. Cabrini) متولد ۱۸۵۰ نخستین زن آمریکایی است که (در ۱۹۴۶) توسط کلیسای کاتولیک (و توسط پیوس دوازدهم) یک قدیسه (saint) شناخته گردید. نخستین رئیس زن نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا زنی است بنام شیلا ویدنال (Sheila Widnall) که در ۱۹۹۳ توسط بیل کلینتون منصوب شد. آن دانوودی نیز نخستین ژنرال ۴- ستاره ارتش
آمریکا است.
> از هیلاری کلینتون تا کامالا هریس
از روزی که هیلاری کلینتون برای پوشیدن ردای چهل و پنجمین رئیس جمهوری ایالات متحدهی آمریکا، عزم و حزم کرد تا روزی که بلوایی به پا شد بر سر معاون اول بایدن شدنِ کاملا هریس، همیشه یک سوال ذهنم را مشغول کرده و آن این که؛ چرا آمریکا رئیس جمهور زن ندارد به تعبیری درست تر، چرا هیچ زنی نتوانستهاند از بند و زنجیر ساختارهای زن ستیزانهی آمریکایی خود را آزاد و به قلهی قدرت در ایالات متحدهی آمریکا برساند؟ این سوال اگرچه پیش زمینهی مطالعاتی نیاز داشت اما جست و جو در تاریخ سیاسی آمریکا نشان داد جمهوریخواهان بسی فراتر از آن چه به تصور گنجد، زن ستیزانه رفتار میکنند اما در مداقهای ریزبینانهتر به این واقعیت تلخ رسیدیم که دموکراتها نیز دست کمی از جمهوریخواهان ندارند!
آن چه در ادامه میآید حاصل چندین گفت و شنود با «علی بیگدلی» استاد دانشگاه و روزنامه نگار کاربلد و تحلیلگر مسائل سیاسی است. حال این گفتگو این که؛ در چشماندازی که از ایالات متحده سراغ داریم، هیچ زنی رئیس جمهور آمریکا نخواهد شد!
در ستون معاونین رئیس جمهور ۴۹ اسم وجود دارد که فقط یک اسم خانم و آن هم کامالا هریس دیده میشود. در سال ۲۰۱۶ در ایالات متحده آمریکا هیاهو به پا شده بود که هیلاری کلینتون نخستین رئیس جمهور زن در این کشور خواهد بود که این اتفاق به هر طریق رخ نداد. اگر چه در انتخابات اخیر، آقای بایدن معاونش را زن انتخاب کرده و در کابینهاش نیز تعداد زیادی خانم حضور دارند اما همچنان احساس میشود یک نظام مرد سالارانه نظام سیاسی آمریکا را پیش میبرد. آیا با این قضیه موافق هستید؟
برای پاسخ به این پرسش لازم است در مقدمهای نسبتاً طولانی، برخی مسائل سیاسی – تاریخی مرور شود. جان لاک و روسو از نخستین فلاسفه سیاسی بودند که اعلام کردند انسانها آزاد و برابر زاده شدند و از حقوق طبیعی برخوردار هستند و هیچ قانون دیگری از جمله قوانین الهی و بشری نمیتواند حقوق طبیعی افراد را مثل آزادی، برابری، حق مالکیت و حق انتخاب شغل را نقض کند. هر قانونی که ناقض حقوق طبیعی انسانها باشد وجاحت قانونی خود را از دست میدهد. بنابراین اولین حکومت مشروطه جهان در سال ۱۶۸۸ تحت عنوان انقلاب شکوهمند به همت جان لاک تاسیس شد ک یک سال بعد آن جان لاک فوت کرد ولی هیچ گاه به برابری حقوق زن و مرد اهمیت داده نشد.
جامعه انگلستان به طور کلی یک جامعه سنتی و طبقاتی است و دین و دولت در جامعه انگلستان در هم آمیخته شده است. مصداق آن این است که پادشاه انگلستان همیشه رئیس کلیسای کاتولیست یا رئیس کلیسای کانتربری بوده و الان هم است. انگلیس قبل از توجه به آزادی و مساوات مردمش بیشتر به دنبال سرافرازی و افتخارآفرینی بریتانیا بود مخصوصا در قرن ۱۶ و ۱۷ این تفکر بسیار بالا گرفت. یعنی زمانی که خانم الیزابت اول امپراطور انگلستان بود و سال ۱۶۰۳ هم فوت کرد و برای کشورش افتخارات بزرگی آفرید از جمله اینکه نیروی دریایی شکست ناپذیر فیلیپ دوم را شکست داد. بعد از او ملکه ویکتوریا بود که او هم در سال ۱۹۰۱ درگذشت و بنیانهای امپریالیستی کشورش را پی ریزی کرد ولی با اینکه اینها زن بودند اما هیچ صحبتی درباره حقوق زنان در انگلستان مطرح نشد فقط در زمان ملکه ویکتوریا بود که زنان خدمات اجتماعی مثل خدمت کردن در رستورانها و بارها و کافهها را عهده دار شدند ولی از هیچ حقوق مدنی برخوردار نبودند. بعد از جنگ جهانی اول به دلیل کمبود نیروی مردانه، انگلیس در سال ۱۹۲۸ به زنانش حق رای داد و فعالیتهای اجتماعی هم تقریبا هم سنگ مردان شروع شد اما قبل از انگلستان نخستین کشورها نیوزلند، استرالیا و احتمالا ایرلند بود که زنان صاحب حق رای شدند.
اما در آمریکا جنگهای مذهبی بین آنگلیکانهای طرفدار دربار و توریتنهای هوادار پارلمان بود. جنگی بین دو حزب TORY که اشراف درباری و حزب WIJ که طبقه متوسط شهری را تشکیل و طرفدار پارلمان بودند وجود داشت. افراد حزب TORY توریتن بودند و بسیار نسبت به مذهبشان متعصب بودند و غالبا پروتستان بودند که بیشتر در اسکاتلند زندگی میکنند و همراه با یهودیانی که در آمر یکا و به شدت تحت فشار حکومت لندن بودند تصمیم گرفتند که به آمریکا مهاجرت کنند بنابراین اولین مهاجرت رسمی توسط یک کشتی به نام کشتی may flower در سال ۱۶۲۰ با ۱۰۲ مسافر عازم آمریکا و بندر بستون شد. پادشاه انگلستان پاکت مهر و موم شده را به کاپیتان داده و به او سفارش میکند تا رسیدن به مقصد پاکت را باز نکند وقتی به آمریکا میرسند پادشاه هفت نفر را با ذکر نام به عنوان شورای رهبری انتخاب میکند و بین مهاجران یک کنوانسیونی امضا میشود که همه از این شورای ۷ نفره تبعیت کنند و دو توصیه به این شورا میکند: یک اینکه نخستین حکومتتان را با مشارکت کلیسا و دولت تشکیل دهید یعنی دین و دولت در هم آمیخته باشد. دوم اینکه رعایت آزادی و مساوات را کنید. در این سفر حتی یک زن حضور نداشت. در سفرهای بعدی خانوادههایشان حضور داشتند که توسط سرخ پوستان کشته میشد. سپس زنان به مدت طولانی از مهاجرت به آمریکا منع شدند. در جنگهای استقلال طلبانه در تاریخ آمریکا یک زن سراغ نداریم. سه کنگره در فیلادلفیا برای پیشنویس اعلامیه استقلال ۱۷۷۶تشکیل شد و در تدوین قاون اساسی ۱۷۸۸ هم یک زن در مجموعه نمایندگان دیده نمیشد. قانون اساسی آمریکا ملزم به یک اعلامیهای به نام حقوق شهروندی است که بر اساس نظریه جان لاک و روسو برای همه شهروندان حق آزادی و مساوات را در نظر گرفته بدون آنکه ذکر نامی از زن شود ولی سنا و کنگره در آن زمان به این نتیجه رسیدند که فعلا موضوع آزادی و مساوات مطرح نیست بلکه باید به دنبال ایجاد اتحاد میان ۱۳ ایالت بود تا نیمههای قرن ۱۹ هیچ اقدامی برای اعطای حق رای زنان و ورود زنان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی صورت نگرفت. اعطای حق رای به زنان و سیاهپوستان دو معضل بسیار مهم سیاسی-اجتماعی آمریکا بود و بسیاری از گروههای متعصب سفید پوست آمریکایی مثل حزب تی – پارتی که شالودهای از حزب جمهوریخواه است و همین طور کواترها که به شدت با اعطای هر نوع امتیازی به سیاهپوستان و زنان مخالف بودند و این مخالفت هنوز هم ادامه دارد و چیزی نیست که از بین رفته باش. بنابراین چون آمریکا بر پایه تمایلات مذهبی شکل گرفته هنوز این تمایلات در بسیاری از دولتمردان آمریکا دیده میشود. نخستین انجمن حمایت از اعطای حق رای به زنان در سال۱۸۴۸ در یک شهر کوچکی در آمریکا تشکیل شد و از کنگره درخواست کردند به آنها حق رای داده شود و کنگره هم توجه نکرد. بعد از جنگهای داخلی یعنی جنگهای ۱۷۶۱ تا ۱۸۶۶ در زمان لینکلن که جمهوریخواه بود یک بار دیگر مسئله واگذاری حق رای به مردان سیاهپوست و زنان آمریکایی مطرح شد. مردان سیاهپوست در سال ۱۸۴۹ با یک الحاقیه شماره ۱۵ قانون اساسی صاحب حق رای شدند. این مسئله بیشتر سبب نارضایتی زنان و گروههای افراطی و تندرو شد. بنابراین مسئله اعطای حقوق سیاسی و اجتماعی به زنان مجددا مورد بیتوجهی قرار گرفت. بعد از جنگ جهانی اول ویلسون از حزب دموکرات در مبارزات انتخاباتی خود برای دور دوم با تظاهرات زنان مواجه شد و مجبور شد که در سال ۱۹۱۹ الحاقیه دیگری که شماره ۱۹ نام گرفت به قانون اساسی ملحق کند که به زنان حق رای داده شود. با توجه به اینکه دموکراتها اصولا طرفدار زنان هستند ویلسون مورد خشم طرفداران حزب جمهوریخواه قرار گرفت و اجازه ندادند او رئیس جمهور شود و هاروینگ از حزب جمهوریخواه به ریاست جمهوری رسید و جالب بود که در همین دوره یعنی سال ۱۹۱۹ و ۲۰ تعداد زیادی از زنان آمریکایی و حتی سیاهپوستان در خیابانهای نیویورک و واشنگتن در مخالفت با اعطای حق رای به زنان دست به تظاهرت گستردهای زدند در قانون اساسی آمریکا هیچ اصلی به طور مستقل به حقوق اجتماعی و سیاسی زنان اشارهای نداراد برای اینکه اساس سیاسی نظام آمریکا متکی بر اصل مساوات است نه مساوات به معنای سوسیالیستی آن بلکه مساوات به معنای اینکه انسانها صرف نظر از نژاد و ملیت و مذهبشان در برابر قانون یکسان هستند. در آمریکا مسئله رسیدن به خوشبختی و سعادت بسیار اهمیت دارد و دولت باید شرایط رسیدن به خوشبختی را فراهم کند مردم خودشان دنبال خوشبختی روند نه اینکه مثل کشور ما بگویند راه خوشبختی تنها از این مسیر است. به همین دلیل آمریکاییها بر اساس دو شعاری که داشتند یک اینکه آمریکا را مردان مهاجر سفید پوست ساختند و دوم اینکه آمریکا سرزمین فرصتها است به همین دلیل به زنان اجازه نمیدادند وارد عرصههای سیاسی شوند در سال ۱۹۸۰ یعنی دوره ریگان حضور زنان در مقامات نسبتا عالیه آغاز میشود و ریگان اولین رئیس جمهور از حزب جمهوریخواهد است که دارای تمایلات نومحافظانه افراطی است. بعضیها جنبش فمنیستی را با این مسئله یکی میدانند در صورتی که این طور نیست جنبش فمنیستی مبارزه علیه نوع جنسیت است در حالی که زنان آمریکایی هیچ گاه به دنبال این نبودند که حق و حقوقشان با مردان آمریکایی برابر شود به دنبال حقوق سیاسی اجتماعی بودند و اگر نه شاید اولین کسی که در دنیا رفتار فمنیستی از خود نشان داد لوئی چهاردهم بود که با اینکه پادشاه خورشید وش بود در مقابل زنان زانوی خود را میشکست و کلاهش را از سر خود برمیداشت. بعد از او شخصیتهای دیگری طرفدار منافع زنان بودند و نگاهشان بیشتر نگاه فمنسیتی بود. در آمریکا خانم آلبرایت اولین زنی بود که به پست وزارت خارجه رسید. ایشان قبلا سفیر آمریکا در سازمان ملل بود. او اصالتا یهودی است ولی بعدا در آمریکا تغییر دین داد و عضو کلیسای اپیسکوپال شد. ایشان با تغییر مذهب منشا جنبش یهودیان و مسیحیان شد و جریان جدیدی به وجود آمد به نام مسیحیان یهودی یا یهودیان مسیحی که الان قدرتمند و لابیهای بسیار قدرتمندی دارند. همینها بودند که ترامپ را به پیروزی رساندند. خانم آلبرایت از سال ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۰۰ وزیر امور خارجه بود بعد از خانم آلبرایت آقای کالین پاول بود که اولین سیاهپوست بود که وزیر امور خارجه شد. خانم کاندولیزارایس هم به وزارت امور خارجه رسید و اولین زن سیاهپوستی بود که در کابینه بوش پسر به قدرت رسید. سومین زن هم خانم کلینتون بود که در کابینه اوباما سمت وزیر امور خارجه را داشت. خانم نیکی هیلی هم سفیر ترامپ در سازمان ملل بود. خانم دیگری هم به نام جینا هاسپل در زمان ترامپ رئیس CIA بود. بنابراین ترامپ هم ناچار بود به خانمها در مقامات ارشد سیاسی توجه کند ولی نه در حدی که خانم کامالا هریس آمد و معاون رئیس جمهور شد. عموما جمهوریخواهان ضد زن هستند اما دموکراتها تمایل بیشتری به زنان دارند. آقای بایدن هم تلاش کرده کادر کاخ سفید را از جنگی از ملیت ها، سیاهپوستان و حتی سرخپوستان درست کند که بتواند برای دوره بعد رای بیشتری به دست آورد.
اولین مسئلهای که این سوال را در ذهن میآورد که چرا مقامات عالی دولت آمریکا زن نیستند نگاه آمریکا در دنیا این گونه احساس میشود که آمریکاییها بسیار مدافع حقوق زنان در جهان هستند اما وقتی مثلا ۶۴ وزیر امور خارجه در آمریکا روی کار میآیند تازه نوبت به آلبرایت میرسد که وزیر امور خارجه شود. ۴۵ رئیس جمهور سر کار میآید تا معاون اول زن شود دو مسئله وجود دارد؛ یک اینکه آمریکاییها هر زمان صحبت حضور زنان میشود پروپاگاندای رسانهای عجیب راه میاندازند. به نوعی که تصور میشود تنها مدافع حقوق زنان در جهان آمریکاییها هستند اما وقتی به بطن ماجرا میرویم مشاهده میکنیم به قدری زن ستیزند حتی درباره خانم هیلاری کلینتون بهترین زمانی بود که آمریکا صاحب رئیس جمهور زن شود اما خود حزب دموکرات هم آنچنان که باید پشت خانم کلینتون نایستاد. به نظرم حمایتهایی که از بایدن شد از خانم کلینتون نشد.
در قانون اساسی آمریکا اعلامیهای ضمیمه آن است که از حقوق شهروندی حمایت میکند. در قانون اساسی آمریکا چیزی به نام حقوق بشر نداریم. در قانون اساسی فرانسه الحاقیهای ضمیمه آن است با این عنوان که این اعلامیه از حقوق بشر و حقوق شهروندی دفاع میکند. این اصطلاح در قانون اساسی آمریکا وجود ندارد. یعنی مثلا اتفاقاتی که در آفریقا میافتد که فردی را شکنجه کنند میگویند به ما ربطی ندارد رفتاری که بارها از ترامپ شاهد بودیم. به همین دلیل اگر میبینیم بیشتر اوقات دموکراتها سراغ حقوق بشر میروند از آن به عنوان ابزار دیپلماتیک و ابزار فشار در روابطشان استفاده میکنند و اگر نه در قانون اساسی آمریکا چنین چیزی نداریم این امر خود ساختهای است که در آمریکا به وجود آمده است و این گونه است که ما فکر میکنیم آنها مدافع حقوق زنان به ویژه در روابط بینالمللی هستند ولی در جامعه خود زنان از این مسئله محرومند یا خیلی بهرهمند نمیشوند. بایدن ۴۶ امین رئیس جمهور آمریکا است دلیل اینکه معاون خود را زن انتخاب کرده چون همسر هریس از مقامات برجسته و تاثیرگذار یهودی است و در صدد به دست آوردن رای یهودیان بوده است.
بنابراین یک ترکیب سیاسی به وجود آورده که ترکیب خیرخواهانهای نبوده که سپهر قدرت را تشکیل داده بلکه کاملا جنبه سیاسی دارد. دموکراتها نسبت به جمهوریخواهان سیاستمداری را بهتر بلدند و نگاهشان بیشتر به بیرون آمریکا است در حالی که جمهوریخواهان بیشتر نگاهشان معطوف به درون است. جمهوریخواهان سیاست یک جانبه گرایی را دنبال میکنند اما جمهوریخواهان سیاست چند جانبه گرایی را برای منافع ملی آمریکا به کار میبرند. بنابراین آوردن خانم کامالا هریس یک شگرد سیاسی بوده است نه حمایت از حقوق زنان. بیشترین جایی که زنان حقوق برابری با مردان دارند به نظر بنده فرانسه است. یکی از دلایلی که خانم کلینتون نتوانست رئیس جمهور شود رفتارهایی بود که اوباما در کودتای لیبی انجام داد و همچنین در سوریه و عراق ناموفق عمل کرد. اینها نقطه ضعفهایی بود که نه در شخص کلینتون که در حزب دموکرات در دوران آقای اوباما بود. اوباما در سخنرانی در استرالیا اعلام کرد ما خاورمیانه را رها کردیم و نگاهمان معطوف به شرق است.
اگر کمی از ایالات متحده آمریکا فاصله گیریم در این سوی کره زمین روسیه هم شرایط مشابهی دارد یعنی در راس هرم قدرت شوروی هم هیچ زنی را نمیبینیم. بدون مقایسه و شبیهسازی چین هم همین حالت را دارد. این سه قدرت بزرگ دنیا هیچ وقت روی خوش به اینکه صندلی اول قدرت خود را به یک زن بسپارند نشان ندادند. اما آلمان را شاهدیم که یک تجربه بسیار موفق با خانم مرکل پشت سر گذاشت. نیوزلند هم خوب اداره میشود. برخی کشورهای اروپایی دارند کم و بیش به زنان اعتماد میکنند. نظر شما در این رابطه چیست؟
مارکس تفکرات فمنیستی داشت شاید به دلیل اینکه نیروی بیشتری دور خود جمع کند نظری نسبت به زنان داشت و معتقد بود که سوسیالیسم زنان را به همه حقوق اجتماعی و سیاسی میرساند اما دلیل ندارد که قانون وضع کنیم و شیوه سیاسی جدید در پیش گیریم بلکه زنان در نظام سوسیالیستی خود به خود به حقوق سیاسی و اجتماعیشان میرسند. مارکسیستها خانم رزا لوگزامبورگ را در آلمان مطرح میکنند زن شایستهای بود برای اینکه آلمان را مارکسیست کنند و لنین هم به او امیدوار بود. بارها اعلام کرده بود تنها نقطه امیدواری ما آلمان است که دومین کشورسوسیالیستی دنیا آن هم به رهبری رزا لوگزامبورگ شود که در یک برخورد خیابانی کشته شد.
خانم لوگزامبورگ جهانیتر است یعنی در یک منطقه نمیتوان او را حبس کرد. موافقید؟
بله تفکراتش گلوبالی است. نمونه برجستهای است که یک زن هم میتواند به این سمت و سو حرکت کند البته چون در آلمان بود که اگر خانم رزا مثلا در شوروی بود هیچ وقت به این حد و حدود و شهرت جهانی نمیرسید. بنابراین سوسیالیستها خیلی پایبند اعطای آزادی و حقوق زنان در مقامات ارشد سیاسی نیستند. مخصوصا اینکه بخواهند قانون تصویب کنند این چنین نیست. در روسیه و چین حضور زنان را کمتر میبینیم و یکی از تفاوتهای عمده بین نظام دموکراتیک و نظامهای غیر دموکراتیک همین مسئله است.
فکر میکنید ایالات متحده آمریکا بالاخره صاحب رئیس جمهور زن خواهد شد؟
منطق نوشتاری منعی ندارد ولی منطق اجتماعی و سیاسی موانعی را به وجود میآورد. در مصاحبهای خبرنگار از خانم کامالا هریس پرسید آیا خود را برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری دور بعد آماده میکنید؟ به هیچ وجه این خانم به ریاست جمهوری نخواهد رسید. چون ایشان ترکیب قومیتی دارد. در روسای جمهور آمریکا رئیس جمهور یهودی نداشتیم. مقالهای در سال ۵۹-۶۰ در روزنامه اطلاعات نوشتم که آمریکا از یدک کشیدن اسرائیل به تنگ آمده است. یعنی فضای عمومی آمریکا فضای یهودی است. فضای سیاستمداران به خاطر لابیهای قدرتمند یهودی که از آن حمایت میکنند با فضای عمومی و رای دهندگان متفاوت است. لذا خانم هریس دو مشکل دارد اگر مانند خانم کلینتون بود احتمال ریاست جمهوری وجود داشت. وقتی از خانم هریس درباره ریاست جمهوری سوال میشود با خنده میگوید هنوز به آن فکر نکردم به هیچ وجه امکان ندارد این خانم به ریاست جمهوری رسد. تنوع نژادی که در او است و اینکه همسرش یهودی است امکان رئیس جمهوری به او نمیدهد. اما پیشبینی میکنم خانمهایی مثل کلینتون برایشان این امکان فراهم است. تفکر فضای عمومی آمریکا پذیرش رئیس جمهور زن را ندارد. آمریکا مدافع حقوق زنان در زمینههای اجتماعی است و نه در عرصههای سیاسی مخصوصا این تفکر در جمهوریخواهان بیشتر است.
کدام یک از روسای جمهور آمریکا بیشتر به یهودیها تمایل داشتند؟
جمهوریخواهان این گونه هستند. در آمریکا دو جور یهودی داریم یهودیهایی که عضو لابیها و طرفدار جمهوریخواهان هستند. گروه دیگر که مرکزشان بیشتر در فلوریدا است و معمولا یهودیان نظامی یا مقامات متوسط سیاسی هستند که ایام بازنشستگی خود را طی میکنند. اگر جمهوریخواهان از یهودیها حمایت میکنند به این دلیل است که به دنبال ایجاد ناآرامی و اغتشاش در خاورمیانه هستند تا به منابع نفتی دسترسی پیدا کنند. بنابراین بخشی از یهودیان ضد جمهوریخواه هستند چون معتقدند از یهودیان برای ایجاد اغتشاش استفاده میشود تا بتوانند اسلحه بفروشند و از طرفی هم بتوانند به منابع نفتی دسترسی پیدا کنند. جالب است خانم هریس که همسرش یهودی است بیشتر به سمت آنها متمایل است. سخنرانی جنجالی که انجام داد و گفت دولت آمریکا موظف است که در تمام موارد از اسرائیل دفاع کند و هیچ عامل و مانعی نمیتواند ما را از این مسئله دور کند. اما اوباما ارتباط چندانی با یهودیها نداشت. نکتهی پایانی این که جمعیت کم و قدرت زیاد یهودیها شائبه برانگیز است