تاریخ: ۱۰:۰۱ :: ۱۴۰۴/۰۷/۲۱
اقتصاد و گرداب بی اعتمادی

در شرایطی که اقتصاد ایران تحت تأثیر تورم مزمن و بی‌ثباتی‌های ارزی قرار دارد، مفهوم ‘انتظارات’ به‌عنوان موتور اصلی رفتار اقتصادی مردم و بنگاه‌ها مطرح شده است. این انتظارات نه تنها بر روی تصمیمات اقتصادی تأثیر می‌گذارند بلکه شکاف میان مردم و دولت را نیز نمایان می‌سازند.

به گزارش اقتصاد گستر شمال ،احسان کشاورز– در روزگاری که اقتصاد ایران زیر سایه سنگین تورم مزمن، نوسانات ارزی و بی‌ثباتی تصمیمات سیاستی حرکت می‌کند، بیش از هر زمان دیگری سخن از «انتظارات» به میان آمده است؛ مفهومی که در ظاهر ذهنی به نظر می‌رسد اما در عمل، موتور اصلی رفتار اقتصادی مردم و بنگاه‌هاست. انتظارات همان نیروی نامرئی است که می‌تواند روند تورم را تشدید، نرخ ارز را جهش دهد یا بازارها را آرام کند. اگر مردم احساس کنند فردا ارزش پول‌شان کمتر خواهد شد، پیش از هر تحلیل اقتصادی، این احساس جمعی است که اقتصاد را به حرکت درمی‌آورد؛ گاه به سمت رونق و گاه به‌سوی التهاب.

مساله اما اینجاست که در اقتصاد ایران آنچه میان نهادهای تصمیم‌گیر و مردم جریان دارد، اغلب هماهنگ نیست. دولت از کاهش تورم و ثبات بازار ارز سخن می‌گوید درحالی‌که جامعه از تجربه زیسته خود نشانه‌هایی معکوس می‌بیند. این دوگانگی همان شکاف پنهانی است که به‌تدریج بدل به بحران اعتماد شده است. اعتماد ستون پنهان نظام اقتصادی است؛ بی‌آن، هیچ سیاستی به نتیجه نمی‌رسد. درواقع انتظارات نه در جداول بودجه و آمارهای رسمی بلکه در احساس امنیت مردم نسبت به آینده شکل می‌گیرد؛ در خانه‌ها، در صف خرید، در معاملات روزمره و  نحوه واکنش به تصمیم‌های دولت.

کارشناسان بر این باورند که شکاف میان انتظارات مردم و تصمیم‌سازان، یکی از عمیق‌ترین معضلات امروز اقتصاد ایران است. این شکاف زمانی به مرحله خطرناک‌تری می‌رسد که به «نااطمینانی» تبدیل شود یعنی وضعیتی که در آن هیچ گروهی – نه مردم، نه فعالان اقتصادی و نه حتی سیاستگذاران – قادر به پیش‌بینی فردا نیستند. نااطمینانی دشمن اعتماد و در نتیجه دشمن سرمایه‌گذاری و رشد است. هرچه این بی‌اعتمادی گسترده‌تر شود، میل به پس‌انداز، سرمایه‌گذاری و تولید کاهش می‌یابد و چرخه‌ای معیوب از بدبینی و رکود شکل می‌گیرد.

در چنین فضایی رسانه‌ها به‌ عنوان پل میان دولت و جامعه نقشی حیاتی می‌یابند. آنها می‌توانند به بازسازی اعتماد کمک کنند، یا برعکس با سکوت یا جانبداری، بر عمق شکاف بیفزایند. در کشورهای توسعه‌یافته، رسانه‌ها نه‌تنها گزارشگر بلکه ناظر و اصلاحگر سیاست‌های اقتصادی هستند اما در ایران هنوز جایگاه رسانه به‌‌عنوان بخشی از سازوکار حکمرانی اقتصادی به رسمیت شناخته نشده است. این در حالی است که تحلیلگران تاکید می‌کنند بدون رسانه‌های آگاه و مستقل، اصلاح انتظارات عمومی تقریبا ناممکن است.

از سوی دیگر ساختار تصمیم‌گیری اقتصادی در ایران نیز گرفتار نوعی درون‌گرایی نهادی است. همان چهره‌ها و گروه‌ها که طی چهار دهه گذشته سکان سیاستگذاری را در دست داشته‌اند، اغلب بدون بازنگری در رویکردهای خود به مسیر ادامه داده‌اند. این تکرار تصمیم‌ها و چهره‌ها، خود نشانه‌ای از رکود فکری و ضعف در بازتولید اعتماد اجتماعی است. جامعه وقتی می‌بیند هیچ تغییری در ترکیب مدیران و سیاست‌ها رخ نمی‌دهد، دیگر باور نمی‌کند که تغییری واقعی در راه است و این همان لحظه‌ای است که انتظارات به‌جای سازگاری به واگرایی می‌رسد.

در چنین شرایطی موضوع انتظارات از سطح نظری و دانشگاهی فراتر رفته و به دغدغه‌ای عینی برای سیاستگذار و مردم بدل شده است؛ چگونه می‌توان اعتماد ازدست‌رفته را بازگرداند؟ چگونه می‌توان گفت‌وگویی تازه میان جامعه و دولت بر سر آینده اقتصادی آغاز کرد؟

در همین زمینه حیدر مستخدمین حسینی، اقتصاددان و استاد دانشگاه، در گفت‌وگو با «جهان‌صنعت» پرده از ابعاد تازه‌ای از ابعاد انتظارات در اقتصاد ایران برداشت.

وی اظهار داشت: «انتظارات اقتصادی زمانی با ثبات شکل می‌گیرد که اعتماد میان دولت و مردم برقرار باشد. در غیر این صورت هر وعده‌ای از سوی سیاستگذار نتیجه معکوس خواهد داد.» او افزود: «رسانه‌ها در این میان نقشی هم‌وزن دولت دارند؛ می‌توانند مسیر تصمیمات را تصحیح کنند و مانع از تکرار خطاهای ساختاری شوند.» این اقتصاددان تصریح کرد: «ریشه نااطمینانی در انتظارات ناسازگار میان کارگزاران اقتصادی نهفته است. تا زمانی که مردم احساس نکنند در تصمیم‌های اقتصادی سهم دارند، بی‌اعتمادی ادامه خواهد داشت.» وی در پایان تاکید کرد: «برای کاستن از نااطمینانی، باید بخشی از اختیار و مسوولیت تصمیم‌سازی را به مردم بازگرداند زیرا اقتصادی که به شهروندان خود اعتماد نکند، محکوم به بی‌ثباتی است.»

جایی که قلم سیاست می‌سازد

انتظارات یکی از مبهم‌ترین و در عین حال تعیین‌کننده‌ترین مفاهیم در اقتصاد است. از نرخ تورم تا تصمیم برای سرمایه‌گذاری یا پس‌انداز، همه در سایه نوعی پیش‌بینی ذهنی از آینده شکل می‌گیرند. پرسش اصلی آن است که این انتظارات چگونه ساخته می‌شوند؟ آیا مردم و بنگاه‌ها بر پایه تجربیات گذشته و روابط میان خودشان در اقتصاد تصمیم می‌گیرند، یا اینکه هر بازیگر اقتصادی، از خانوار تا دولت و بانک مرکزی، به‌صورت مستقل و درونی برداشت خود را از آینده می‌سازد؟ فهم این مساله کلید درک رفتار اقتصادی جوامع است زیرا انتظارات همان نیرویی است که می‌تواند رکود را به رونق بدل کند یا بالعکس.

مستخدمین حسینی در این خصوص اظهار داشت‌: انتظارات در حوزه اقتصاد، امری است که به‌صورت ذاتی در درون افراد جامعه نهفته است؛ در خانوارها، نهادهای مدنی و حتی در زبان روزمره مردم. هر فرد به‌‌طور طبیعی از اقتصاد انتظار ثبات شغلی، ثبات درآمد و امنیت معیشتی دارد. مردم انتظار دارند آینده شغلی و بازنشستگی‌شان روشن و بدون ابهام باشد، بیمه‌های حمایتی کارآمد باشند و پس‌اندازشان در چرخه سرمایه‌گذاری از بین نرود بلکه افزایش یابد. اینها انتظاراتی هستند که در ذات انسان‌ها و در بطن جامعه وجود دارند.

او افزود: نهادها و سازمان‌های اقتصادی کشور مانند وزارت اقتصاد، بانک مرکزی، وزارت صنعت، معدن و تجارت یا وزارت کار، ماموریت دارند این انتظارات درونی را به واقعیت تبدیل کرده و سیاست‌هایی اعمال کنند که این احساس ثبات در جامعه عینیت یابد. در این میان رسانه‌ها در حلقه اصلی این چرخه قرار دارند؛ آنها هستند که میان نهادهای اقتصادی، حاکمان و مردم پیوند برقرار می‌کنند و نقشی کلیدی در شکل‌دهی و انتقال انتظارات عمومی دارند.

این اقتصاددان تصریح کرد: رسانه‌ها درحقیقت اجزای اقتصاد را در تار و پود زندگی اجتماعی مردم جاری می‌کنند و به آن عینیت می‌بخشند. قدرت واقعی رسانه زمانی آشکار می‌شود که حتی در برابر بحران‌های مالی یا سیاسی، قادر به هدایت افکار عمومی و ایجاد مقاومت در برابر شوک‌ها باشند. همانطورکه در کتاب «رسانه‌ها و بحران‌های مالی» نوشته آدام کوکس نشان داده شده، در بحران مالی‌۲۰۰۸ و بحران ارزی اتحادیه اروپا، این رسانه‌ها بودند که در برابر فروپاشی ساختار بازار آزاد مقاومت کردند، نه دولت‌ها و نه نهادهای مالی.

print

پاسخی بگذارید