گروه: فرهنگی / سینما و تلویزیون / فرهنگی
تاریخ: ۰:۵۰ :: ۱۳۹۸/۱۱/۱۴
ساختارگرایی افراطی در سینمایی که در ایران به اجتماعی معروف شده، در اکثر موارد مانع نگاه متناسب به آسیبها و معضلات اجتماعی شده است.
محمدرضا کردلو: ساختارگرایی افراطی در سینمایی که در ایران به اجتماعی معروف شده، در اکثر موارد مانع نگاه متناسب به آسیبها و معضلات اجتماعی شده است. در این بین شاید با قاطعیت بشود اولین فیلم داستانی محمد کارت، یعنی «شنای پروانه» را علیه جبرگرایی اجتماعی که این سالها عمدتا از سوی جریان روشنفکری در سینما شاهد آن بودیم، دانست.
شنای پروانه، موقعیتی خلق میکند که در آن جامعه علتالعلل بدبختیها نیست. حتی تصریح میشود در واحدی کوچکتر از جامعه یعنی خانواده هم امکان ۲ نوع از رشد شخصیتی وجود دارد.
«حجت» با بازی خوب «جواد عزتی»، به دنبال حقیقت، زمین و زمان را به هم میدوزد. انگیزه ابتدایی او برای رسیدن به «حقیقت»، برادرش نیست. سنجاق سر «پروانه» را در دست دارد. خود را مقصر مرگ پروانه میداند. محرک دیگر او برای جستوجوی حقیقت، خواسته پدر پروانه است. پدر پروانه راست میگوید که مسأله «هاشم»، برای حجت مهمتر از دلیل اصلی همه این اتفاقها یعنی بیآبرو شدن پروانه شده است. پدر پروانه این موضوع را یادآوری میکند و حالا حجت است و حقیقتی که گام به گام آشکار میشود. اینکه حجت رموز اوباش و ماجراهای میان اراذل را میداند، به او در این مسیر کمک میکند.
شنای پروانه اراذل را خاکستری نمیبیند. حجت میخواهد برادری را در حق برادر خلافکارش تمام کند اما او هم مانند مخاطبی که فکر میکند اراذل ممکن است وجوه خیری هم داشته باشند، متوجه میشود زندگی با عرق سگی و قمهبازی و صداکلفت کردن جز شر به بار نمیآورد.
ریتم تند شنای پروانه، نکته مثبت دیگری است که در میان تم کند سینمای اجتماعی این سالها، یک مزیت به حساب میآید. مخاطب از ثانیه اول فیلم در دل بحران است و در ادامه نیز کمتر با سکانس زائد یا سکانسی که سرعت فیلم را بگیرد، مواجهیم. دوربین شنای پروانه شبیه دوربین «لاتاری» مضطرب و ملتهب است. سوژه انتقام به خاطر ناموس، همچون لاتاری در شنای پروانه تکرار شده اما اینجا به بلوغ رسیده و دارای منطق قابل قبولتری است. قابل تامل آنکه کارت هم مانند مهدویان از فضای مستند وارد فضای داستانی شده و به همین دلیل دوربین واقعیتنماتری نسبت به دیگر فیلمهای با مضمون اجتماعی دارد.
نسبیگرایی اخلاقی، مواجهه غیرواقعی، غیرکارکردی و کاریکاتوری با قانون، امنیت و نظم اجتماعی، در شنای پروانه نقد میشود و مخاطب با شنیدن این پیام از نقش رستگار شده فیلم، تیتراژ را به تماشا مینشیند: «سرنوشت هرکی دست خودشه»!