بر تارک ادبیات گیلان نام نویسنده ای می درخشد که لقب زیبای شاعر قصه ها را تنها با یک اثر به خود اختصاص داد. نویسنده ای که در مدت کوتاه عمرش با یوزپلنگان ادبیات ایران و چه بسا جهان دوید و بر قله ایستاد .
در سالروز میلاد زنده یاد بیژن نجدی نویسنده بنام گیلانی گروهی از علاقمندان به فرهنگ و ادبیات در مرکز کتاب اردیبهشت رشت با خوانش داستان و نظری بر آثار او “دوباره از همان خیابانها”ی خیال انگیز با شاعر قصه ها گذر کردند.
مجید دانش آراسته نویسنده پیش کسوت گیلانی، در سخنانی نجدی را جادوگر کلمات نامید و فرازهایی از داستانهای وی را بعنوان شاهدی بر این مدعا برای حاضران خواند.
در ادامه علی مسعودی نیا داستان نویس و روزنامه نگار بعنوان سخنران این آیین در مورد کارنامه نجدی در شعر و داستان گفت: نکته اولی که در آثار نجدی اهمیت دارد بافت روایی و زبانی است ، نه فقط صناعت ادبی یا آرایه هایی که نثر را زیباتر می کند بلکه بافتی که در تمام اجزای اثر در هم تنیده می شود و قابل جداسازی نیست.
وی اظهار داشت: نجدی در شعرهایش به شدت روایگر است و در داستانهایش به شدت شاعر ، این مساله هماهنگی و آشتی بجایی بین شعر و داستان ایجاد می کند که از فرایندهای فوق العاده در نثر و داستان گویی و شعر معاصر ما است.
وی افزود: در اشعار نجدی شخصیت سازی، فضاسازی کاملا به سیاق یک داستان نویس وجود دارد و از آنطرف ساحت داستانهایش سرشار از انتزاع ، تخیل شاعرانه ، موقعیتهای استعاری شاعرانه و نوعی زبان آوری شاعرانه است .
به گفته این شاعر و مترجم گیلانی در داستانهای نجدی، خود نثر به مثابه دستاورد مضاعفی خودش را نشان می دهد انگار او به دنبال پروژه ای است که از این نثر نیز فراورده تازه ای استحصال کند .
مسعودی نیا خاطرنشان کرد: از آن طرف وقتی به سراغ شعرهای نجدی می رویم این رویکرد را کمتر می بینیم انگار بیشتر می خواهد روایتمندی شعر را در سطرهایش دنبال کند . گزاره ها واقعا گزاره هستند برعکس داستانها که گزاره ها از گزاره بودن شانه خالی می کنند .
این شاعر و داستان نویس در تشریح سایر ویژگی آثار نجدی گفت :کاری که نجدی می کند به خاطر شیوه تخیل او کاملا با همه عناصر داستانی عجین است . نثر او در عین این که محصولی در دل زبان است یک عنصر زینتی محسوب نمی شود و کاملا با درونمایه و فرم روایی عجین است.
به گفته این منتقد ادبی ، نکته برجسته دیگر آثار نجدی توانایی نوشتن صحنه ماندگار و درخشان است که قدرت بسط و چفت پیدا کردن با سایراجزا را دارد به نحوی که در شعر و داستانهای او این صحنه های ماندگار کاملا به سایر اجزا پیوند دارد و به مثابه یک شگرد و تکنیک صحنه به صحنه داستان را پیش می برد.
وی خاطرنشان کرد: نکته دیگر حیرت انگیز کارهای نجدی مانوور او روی زاویه دید است این که چطور می شود زاویه دید درونی و بیرونی را در هم آمیخت بدون این که مایه گیجی مخاطب شود .
مسعودی نیا تاکید کرد: وقتی کسی می تواند مرز زاویه دید درونی و بیرونی را بردارد می تواند به سادگی مرز رئال ناتورال و نگاه اکسپرسیو سورئال را بردارد یعنی از مطلق ناتورال و مطلق واقعگرایی با یک نقطه جمله به اکسپرسیونیسم یا رئالیسم جادویی که ظاهرا علاقه خاصی هم به آن داشته بلغزد.
به اعتقاد وی، نجدی در زمینه برداشتن مرز بین واقعیت و خیال بعنوان نیاز دراماتیک داستان بسیار موفق عمل می کند.
وی در ادامه افزود: نجدی انتزاع شعر را با صحنه های مستند واقعگرایانه یا رئالیزه می کند از آن طرف واقعیت داستان را با تخیل خودش سورئالیزه می کند و این همنشینی ساختار شکنی مفیدی است که محصول ، امکان و گفتمان جدیدی را به ادبیات داستانی و شعر ما اضافه می کند.
این منتقد ادبی تصریح کرد: در مرور اجمالی آثار داستانی نجدی بازه گسترده مکتبی را می بینیم که حاصل نوع نگرشش به زبان و عناصر داستانی است .
وی در ادامه با اشاره به اهمیت کانتکست یا زمینه و مجموعه شرایط یا واقعیتهایی که به درک بهتر داستان کمک می کند در آثار نجدی گفت :در دهه اخیر اغلب، داستان به جایی بند نیست و شما را به جای بزرگتری ارجاع نمی دهد برای همین تعداد نویسندگانی که چهره برجسته ای باشند روز به روز کمتر می شود.
مسعودی نیا تصریح کرد: در آثار نجدی کانتکست به اندازه خود داستان است و حتی در شخصی ترین یا پیچیده ترین و فراواقعی ترین داستانها یک کانتکست تاریخی وجود دارد . یک جورهایی تاریخ ، تاریخ معاصر یا چند قرن پیش را در پس آن می بینم و موقعیت بشری که درد شما نیز می شود شما با کاراکتر داستان احساس نزدیکی می کنید .
به گفته وی در داستان های نجدی کاراکترهای تحت فشار دارید که وصل است به تاریخ و فقدان و غیابی غیرقابل جبران را تجربه می کند و این یعنی احضار امر سیاسی به متن.
این شاعر و نویسنده گیلانی اظهار داشت: در آثار نجدی شاهد گسترش شبکه معنایی حتی در ساده ترین یا پیچیده ترین نوشته ها هستیم، بافت انتقادی وارد اثر می شود . در عین حال در هم آمیزی رئالیسم و سورئالیسم یک طنز سیاه را به کار تزریق می کند که همه اینها محصول آن کانتکست یا زمینه تاریخی است.
وی اظهار داشت: پارادایم امروزی جریان غالب داستان نویسی ما گفتمان جدید تولید نمی کند وهمش به تجربه درونی ارجاع پیدا می کند اما چنین کیفیتی را در آثار نجدی داریم .
وی همچنین دوگانه گرایی ۰ دوالیته)ا زبان و قصه گویی و دوگانه گرایی اندیشه ورزی حین قصه گویی و تکنیک و تفکر و آشتی دادن بین این ها را از جمله ویژگی های کارهای نجدی دانست .
مسعودی نیا تصریح کرد: در بحث ژانر نیز در آثار نجدی می بینیم می شود آن قدر ناداستان (Non-Fiction ) را به داستان Fiction نزدیک کرد که مثلا بشود داستان سرخپوستی در آستارا .
کوروش رنجبر شاعر و عکاس گیلانی نیز در این مراسم داستان “دوباره از همان خیابان ها” از همین کتاب را برای حاضران خواند.
داستان پیرزنی که توسط نویسنده ای خلق و در اثر، مرتکب قتل همسر بیمار خود و از خانه آواره می شود. اما شخصیت بر نویسنده می شورد ، او را می جوید و میابد و از خالق خود می خواهد که به خانه بازش گرداند و در انتها می بینیم که این شخصیت است که قصه را پیش می برد و تقدیر را عوض و نویسنده را مجبور به تغییر داستان و انتخاب زندگی به جای مرگ می کند.
بیژن نجدی ۲۴ آبان ۱۳۲۰ از پدر و مادری گیلانی در خاش زاهدان متولد شد . پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۹ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال۱۳۴۳ از همان دانشکده در رشته ریاضی فارغالتحصیل و به عنوان دبیر در لاهیجان مشغول به تدریس شد. پدرش از افسران مبارزی بود که در قیام افسران خراسان نقش داشت و در مسیر رفتن به گنبد کاووس به دست تعدادی ژاندارم کشته شد. از سال ۱۳۴۵ فعالیت ادبی خود را آغازکرد.
بیژن نجدی در چهارم شهریور ۱۳۷۶ در اثر ابتلا به سرطان ریه درگذشت.
نجدی در زمان زندگی خود تنها مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» را در سال ۷۳منتشر ساخت که در سال ۷۴ جایزه قلم زرین جایزه گردون را به خود اختصاص داد. بقیه آثارش پس از درگذشتش توسط همسرش به چاپ رسید. مجموعه داستان «دوباره از همان خیابانها» در سال ۷۹ نیز برگزیده نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد. نجدی همچنین در کارنامه ادبی خود، تندیس یادمان بنیاد شعر فراپویان به خاطر برگزیده اشعار دهه ۷۰ و لوح افتخار به پاس جانسرودهها در پاس داشت آیینهای ملی و میهنی را دارد. از وی اشعار گیلکی کمی نیز باقیماندهاست.
همچنین پس از مرگ وی داستانهای «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از مجموعه داستانهای «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» و نیز داستانهای «مرثیهای برای چمن» و «بیمارستان، نه قطار» از مجموعه «دوباره از همان خیابانها» به فیلم درآمده است.
بیژن نجدی در نوشتن و سرودن پرکار، اما در انتشار دادن کمتر فعال و پیگیر بود، اما همان ۱۰داستان کوتاهی که نخستین کتاب منتشر شدۀ او را تشکیل دادند (یوزپلنگانی که با من دویده اند) کافی بودند تا جامعۀ ادبی ایران قدر او را بداند، کمیت را به جای کیفیت نگیرد، و خصلت متمایز و ممتاز داستان های او را تشخیص دهد. نجدی قرار بود به دیگر نوشته هایش هم سروسامانی بدهد و آن ها را آمادۀ انتشار سازد، اما متأسفانه دست تقدیر تحقق این امر را در حیات او میسر نساخت. در کتاب حاضر برخی از داستان های بازمانده از او، که به همت همسر همدل وی آمادۀ نشر شده، گرد آمده اند. داستان های ناتمام بازمانده از او نیز در مجموعۀ دیگری با نام «داستان های ناتمام» انتشار یافته است.