ملکی بهعنوان روشنفکر حزبی، فعال و سازماندهنده، با اعتقاد به آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی و پیگیری این اهداف از راههای مسالمتآمیز توانست در بخش عظیمی از دوران طولانی و پرتبوتاب زندگی خود نقشی اثرگذار در سیاست و جامعه ایران ایفا کند.
روزنامه شرق:خلیل ملکی در سال ۱۲۸۰ یعنی چند سال پیش از انقلاب مشروطه در تبریز متولد شد و در سال ۱۳۴۸ یعنی هفت سال پس از انقلاب سفید محمدرضا پهلوی (۱۳۴۱) در تهران درگذشت. زمانی که از دنیا رفت، مورد انتقاد همه گروههای سیاسی بود. حزب توده و احزاب چپ او را فرصتطلب میدانستند؛ چراکه در دهه ۱۳۲۰ از حزب توده انشعاب کرده بود و برای سالمماندن جان شاه نامه نوشته بود و همیشه با علم و حتی شاه قرار ملاقات داشت و در آخر عمر نیز در دربار کار میکرد. نهضت ملی نیز به خاطر همراهی او با مظفر بقایی و نقدهایی که بر مصدق وارد کرده بود، دل خوشی از او نداشتند. گرایشهای مذهبی نیز به خاطر تأیید انقلاب شاه و مردم و همچنین رفتارهای شخصی که ضداحکام مذهبی بود، با او مخالف بودند. شاه و دربار نیز هرچه سعی کردند ملکی را به استخدام خود درآورند که مروج محافظهکاری باشد، نتوانستند و فضای بیاعتمادی میان ملکی و علم تا پایان برقرار بود.
ملکی بهعنوان روشنفکر حزبی، فعال و سازماندهنده، با اعتقاد به آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی و پیگیری این اهداف از راههای مسالمتآمیز توانست در بخش عظیمی از دوران طولانی و پرتبوتاب زندگی خود نقشی اثرگذار در سیاست و جامعه ایران ایفا کند. ملکی یکی از رهبران حزب توده در ایران و همچنین یکی از آن ۵۳ نفر معروف است که بعدها از این حزب منشعب شد. او از جمله چهرههای سیاسی ایران است که در ملیشدن صنعت نفت تأثیر داشتند. او در سال ۱۳۲۶ از حزب توده انشعاب کرد و بههمیندلیل سالها مورد لعن و نفرین علاقهمندان این حزب قرار گرفت. او در سالهای جوانی آرزوی استقرار جمهوری مدرن را در ایران، در سر میپروراند. این چهره سیاسی در سال ۱۳۴۴ همراه با سه نفر از همفکرانش بازداشت و در دادگاه نظامی محکوم به سه سال زندان شد. البته پس از ۱۸ ماه از زندان آزاد شد که آزادیاش بیشتر پیامد فشار سوسیالیستهای اروپایی به شخص محمدرضا پهلوی بود. ملکی پس از آزادی به مطالعه و ترجمه رو آورد اما هیچکدام از آثارش، با نام خودش مجوز انتشار پیدا نکردند.
او در سال ۴۸ هنگامی که ۶۸ سال داشت، درگذشت. همایون کاتوزیان در کتاب «خلیل ملکی؛ سیمای انسانی سوسیالیسم ایرانی» به معرفی و دستاوردهای سیاسی-اجتماعی زندگی خلیل ملکی پرداخته و دوران پرآشوبی را که او در آن مشغول فعالیت سیاسی بوده، ترسیم کرده است.
محمدعلی همایون کاتوزیان پژوهشگر حوزههای علوم سیاسی، اقتصاد و نقد ادبی، متولد سال ۱۳۲۱ در تهران است که تألیفات زیادی به زبانهای فارسی و انگلیسی دارد. «هشت مقاله در تاریخ و ادب معاصر»، «نامههای خلیل ملکی»، «سعدی، شاعر عشق و زندگی»، «دولت و جامعه در ایران، سقوط قاجار و استقرار پهلوی»، «نه مقاله در جامعهشناسی تاریخی ایران»، «برخورد عقاید و آرای ملکی»، «چهارده مقاله در ادبیات، اجتماع، فلسفه و اقتصاد»، «ایدئولوژی و روش در اقتصاد»، «نقدی بر بوف کور هدایت»، «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران»، «صادق هدایت و مرگ نویسنده»، «استبداد، دموکراسی و نهضت ملی»، «اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی»، «ایرانیان» و «خشت خام» عناوین تألیفات و اشعار کاتوزیان هستند که در قالب تألیف یا ترجمه مترجمان مختلف از آثار او توسط همین ناشر چاپ شدهاند.
کتاب «خلیل ملکی؛ سیمای انسانی سوسیالیسم ایرانی» به جز مقدمه، کتابشناسی، یادداشتها، نمایه و بخشی با نام «توفیق و شکست ملکی»، هشت فصل اصلی دارد که عناوینشان به ترتیب عبارت است از: خلیل ملکی و پنجاهوسه نفر، حزب توده، مبارزه بر سر قدرت و ملیکردن نفت، حزب زحمتکشان، نیروی سوم، کودتای ۱۳۳۲ و بعد، مبارزه بر سر قدرت ۱۳۳۹- ۱۳۴۲، ملکی: مرحله آخر. کاتوزیان در مقدمه کتاب ملکی را اینگونه معرفی میکند: «خلیل ملکی شخصیتی بود بیهمتا در گیرودار دورانی بیگانه با مدارا، که گاه اسیر بند حاکمان بود و گاه آزرده از گزند زبان مخالفان حکومت. او نخستین کسی بود که تبعیت محض احزاب کمونیست از اتحاد شوروی را مردود شمرد و تا آنجا پیش رفت که با نوشتن مقالاتی مستدل، ماهیت سوسیالیستی نظام حاکم بر اتحاد شوروی را آماج تردید کرد. ملکی روشنفکری ازخودگذشته بود که کموبیش سراسر زندگی پرجنبوجوش را وقف بهبود میهن و سرنوشت هممیهنانش کرد، هرچند جامعه خردگریز و هیاهوطلب آن دوران هرگز قدر او را چنان که بایست نشناخت. او نظریهپرداز، تحلیلگر، نویسنده و مترجم و روزنامهنگاری بود که ایمانی استوار به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی داشت». کاتوزیان درباره این جمله معروف ملکی که گفته بود باید از مصدق حمایت کرد حتی تا جهنم، معتقد است نیروی سوم انتقادات بزرگ و کوچکی به دولت مصدق داشت که الزاما به شخص مصدق مربوط نمیشد.
مثلا آنها میگفتند که وزیر فرهنگ و آموزشوپرورش آدم خوبی است ولی برای اداره آن وزارتخانه مناسب نیست. یکی از انتقادها متوجه ردکردن میانجیگری بانک بینالمللی در قضیه نفت بود. بانک حاضر بود برای دو سال به هزینه خود صنعت نفت را اداره کند و درآمد آن را سه قسمت کند: یک قسمت را به ایران بدهد، یک قسمت دیگر را به انگلیس و قسمت سوم را ذخیره کند تا ایران و انگلیس نفت را بین خود تقسیم کنند. این در حکم یک آتشبس میبود که ضمن آن ایران و انگلیس با مذاکره و روشهای دیپلماتیک اختلاف خود را حل کنند. مصدق مایل بود این پیشنهاد را بپذیرد ولی نزدیکان او، مخصوصا کاظم حسیبی، رأی مصدق را زدند. و وقتی از حسیبی پرسیده بودند آلترناتیو او به پیشنهاد بانک چیست، گفته بود یک نفر در خواب به من گفت شما قطعا پیروز میشوید. ردکردن آن پیشنهاد سبب تحریم بینالمللی نفت ایران و مصیبت اقتصاد بدون نفت شد. حال آنکه اگر آن پیشنهاد پذیرفته شده بود، کودتا هرگز اتفاق نمیافتاد. یا حقوق زنان که ملکی و نیروی سوم سخت بر آن اصرار داشتند ولی دولت مصدق – ظاهرا بر اثر فشار یکی، دو نفر از علما- حاضر به دادن حق انتخابکردن و انتخابشدن به زنان نشد. یک مسئله مهم اصرار ملکی برای اجرای قانون بود. مخالفان راست و چپ مصدق ظاهرا مجوز داشتند که هر تهمتی که میخواهند بزنند، هر آشوبی را برپا کنند و هر توطئهای را بسازند، بدون آنکه قانون مزاحمشان شود. انتقادات به زعم کاتوزیان «سازنده» ملکی به اینها محدود نمیشود و تفصیل آن را میتوان در کتاب «سیمای انسانی سوسیالیسم ایرانی» خواند.