مهدی جعفری که «بیست و سه نفر» را کارگردانی کرده بدون استفاده از نامهای آشنا و گیشهپسند اثری خلق کرده که بیننده را میتواند به فراسوی زمانها ببرد و با اینکه سه دهه از آن رخدادی که فیلم در آن جریان دارد، میگذرد، مخاطب را به همذاتپنداری وا میدارد.
سرویس فرهنگی اقتصاد شمال ،فیلم جعفری با اینکه در بستر درامترین اتفاق یعنی جنگ شکل میگیرد، میخنداند. سادگی دیالوگها که با لهجه کرمانی، مشهدی و آذری آمیخته شده مخاطب را به خود نزدیک میسازد. این تلاقی اشک و لبخند در آن روزهای پرحادثه صمیمیتی شگرف را القا میکند، کارگردان هدفش بیان مستندگونه از آن چیزی بوده که اتفاق افتاده است به همین دلیل تلاشی در جهت قهرمانسازی نمیکند و این به جان مخاطب مینشیند؛ آنجا که گاهی بچهها میترسند، گاهی میلغزند و سست میشوند.
روح جمعی جریان یافته در فیلم و همصدایی بیست و سه نوجوان در روایت مردانگیشان بینظیر است و این موضوع زمانی که یکی پس از دیگری پیراهنهای اهدا شده از سوی سیدالرئیس (صدام) را پاره میکنند و با دست گذاشتن روی خاک وطن همقسم میشوند تا پشت یکدیگر را خالی نکنند، به اوج خود میرسد.
بازی گرفتن از نوجوانانی که سابقه حضور روبهروی دوربین را نداشتهاند و خلق طنزهای قابل باور یکی دیگر از برگ برندههای جعفری در دیدنی کردن فیلمش است.
صداگذاری فیلم در بخشهایی ضعیف است و برخی از دیالوگها به ویژه ۱۰ دقیقه اول آن گویا نیست، گاهی فیلم بیش از حد دیالوگمحور میشود و فرصت برقراری ارتباط و تاثیرپذیری را از مخاطب میگیرد، در قسمتهایی با کمبود دیالوگ مواجه هستیم؛ آنجا که اسرای عراقی با اضافه شدن تانکهایشان بر این نوجوانان غالب میشوند، گفتوگوی مناسبی که حامل تلاش آنها برای فرار از دست بعثیهاست، صورت نمیپذیرد و به تبع فاصله مخاطب از جریان فیلم زیاد میشود. شاید اگر کارگردان دو سکانس بیشتر به این بخش میپرداخت، بیننده را از سردرگمی نسبت به علت سپردن تعدادی افسر بعثی به دست آنها از سوی رزمندگان درمیآورد.
کتاب «آن ۲۳ نفر» خاطرات یکی از همین بیست و سه نفر است. احمد یوسف زاده راوی و نویسنده این کتاب از هیچ جزئیاتی نگذشته و یکی از دلایلی که این کتاب را برای مخاطب خواندنی ساخته روایتگری از زبان یکی از همین بیست و سه نفر است. شاید اگر جعفری در این فیلم نیز دوربین را روی شانههای یکی از این نوجوانان قرار میداد و از نگاه او به روایتگری میپرداخت، فیلم را به جذابیت کتاب یوسف زاده میرساند.
آنچه در پایان فیلم حال و هوای مخاطب و آن تاثیری که بر وی داشته را بر هم میزند، نشان دادن تصاویری واقعی از لحظه دیدار بیست و سه رزمنده با ملاصالح مترجم ایرانی است که در روزهای حضور این نوجوانان در زندان رژیم بعث کمکهای زیادی به آنها کرده بود. اگر جعفری همه این صحنهها را در قالب داستان و جریان فیلم پیش میبرد مخاطب با حال و هوای بیشتری که از فیلم برایش حاصل شده بود، سالن سینما را ترک میکرد.
با همه این احوالات «بیست و سه نفر» به عنوان دومین اثر سینمایی مهدی جعفری- بعد از فیلم «اتمسفر» – یادگاری خوبی از وی برای سینمای دفاع مقدس به شمار میآید. دست گذاشتن روی «اسارت» و «نوجوان» با همه کمبودهای هنری که در این زمینه وجود داشته از سوی این کارگردان قابل تقدیر است.