امروز همسایهمان را در راهرو دیدم. گفت: مهندس شما که خبرنگار هستی به این همکارانت در خبرگزاریها بگو کمی دروازبانی خبر کنند.
اینطور که آنها دارند خبررسانی میکنند سنگ روی سنگ بند نمیشود. گفتم: چطور؟ گفت: پسرم از دیروز مدرسه نمیرود. گفتم: چرا؟ به همکاران من ربط دارد؟ گفت: از چند روز پیش خبری در خبرگزاری خوانده و تصمیم گرفته است دیگر درس نخواند. میگوید این چند سال هم اشتباه کرده است مدرسه رفته است. پرسیدم: چه خبری خوانده است؟ پاسخ داد: همین خبری که درباره چهارهزار کارمند مترو است که سر کار نمیروند اما حقوق میگیرند. گفتم: بله آن خبر را خواندهام، یکی از مسئولین افشا کرده است. گفت: مسئولین هم نباید هر چیزی را بگویند. این طور که نمیشود. حالا چهارهزار نفر تا لنگ ظهر میخوایند اما بیمه و حقوق و مزایا دارند نوش جانشان. به بقیه ملت که نباید اطلاعرسانی بشود. الان چه کسی میآید با بچه من حرف بزند که درس بخواند؟ گفتم: حرف حسابش چیست؟ گفت: میگوید وقتی میشود با رانت استخدام شد و حتی سر کار هم نرفت چرا درس بخوانم. به موقعش یک رانت یا پارتی پیدا میکنم و استخدام میشوم و شغلی مثل همین کارمندان بیکار مترو پیدا میکنم. حتا شنیدم به برادرش میگفت آدم باید بعد از یک اختلاس خوب خیلی سریع کشور را ترک کند و برود.
گفتم: پسرتان نیاز به مشاوره دارد. گفت: اگر پسر من نیاز به مشاوره دارد همه بچههای دبیرستانی باید بروند مشاوره. چون اینها گروهی دارند در تلگرام که یک بار دیدم دارند درباره انواع راههای پولدار شدن بحث میکردند و عکس گروهشان هم عکس ب.ز بود. گفتم: پس قضیه بیخ پیدا کرده است. گفت: خواهش میکنم هر خبری را منتشر نکنید این بچهها از دستمان میروند. واقعا روزی هزار بار آرزو میکنم به جای فکر کردن به اختلاس برود نهنگ آبی بازی کند. بهتر نیست؟ یعنی لااقل آدم میداند تهش خودش را میکشد. اما این فکرهای پلید اختلاس و زود پولدار شدن معلوم نیست سر از کجا درمیآورد.
باقی بقایتان
رضا ساکی