
جامعهای که کل هزینههایش را به مصرف خوارکیها، مسکن و آشامیدنیها میرساند و طبق هزینههای سبد معیشت که در انتهای ۱۴۰۰، ۹ میلیون تومان ارزیابی شد، و تفاوت آن با سطح دستمزدها در انتهای سال ۷۰ درصد اعضایش زیر خط فقر به سر میبرند.
گروه اقتصادجامعه – پیام عابدی – دولت در جلسات شورای عالی کار پذیرفت که بالای ۷۰ درصد جامعه زیر خط فقر زندگی میکنند و بر همین اساس هم پای توافق شورای عالی کار را امضا زد. واقعیتی که باید با آن توجه داشته باشیم این است که دولتها در دورانی که درآمدهایشان افزایش پیدا میکند، مازاد درآمد خود را صرف پرداخت بدهیهایی میکنند که از طریق ابزارهای مالی ایجاد کردهاند و تورم آن را به آینده موکول کردهاند. گرچه هشدار معاون سرمایه انسانی سازمان اداری و استخدامی در مورد میزان افزایش دستمزدهای نیروهای کارگری دولت، خیلی در فضای ابلاغ افزایش ۵۷.۴ درصدی حداقل دستمزد جلوهگر نشد و برخی آن را به نگرانی دولت از کسری بودجه ۱۴۰۱ مرتبط دانستند، اما از این جهت که دولت چراغِ نشانگرهای وضعیت بودجه را به صدا درآورده تا پیامی را خطاب به نمایندگان مجلس، مخابره کند، جای تدقیق دارد. به نظر میرسد که دولت ضمن استقبال از افزایش ۵۷ درصدی دستمزد کارگران شاغل در بخش دولتی، از افزایش به همین میزان، برای کارگرانِ پیمانکارانش ناراضی است.
گرچه به نظر میرسد که دولت نگران تشدید کسری بودجه خود است اما به جهت اینکه سیداحسان خاندوزی، وزیر امور اقتصاد و دارایی مدعی پرداخت یکجای ۵۴ هزار میلیارد تومان بدهی دولت گذشته به بانک مرکزی به عنوان «تمامی بدهی» دولت گذشته به بانک مرکزی شده است و از آنجا که وزیر نفت از افزایش فروش نفت به ۳.۸میلیون بشکه در روز و پیشبینی افزایش آن به ۵.۳ میلیون بشکه در روز سخن گفته، این موضوع به ذهن متبادر میشود، که دولت که تا پیش از حمله روسیه به اوکراین، پیشبینی فروش نفت را ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه در روز به قیمت ۶۰ دلار در هر بشکه در لایحه بودجه ۱۴۰۱ گنجانده بود، دیگر نگران کسری بودجه خود نباشد. همچنین از آنجا که وزارت نفت دولت سیزدهم اعلام کرده که شیوه فروش نفت را فاش نمیکند، برداشتِ تثبیتِ افزایش درآمدهای نفتی و عدم نگرانی از بازگشت آن به سطح پیش از جنگ، جدیتر و نزد افکار عمومی تمام شده تلقی میشود؛ حتی کار به جایی رسیده که عدهای با مقایسه افزایش قیمت جهانی نفت در دولتهای نهم و دهم با دولت سیزدهم، به طنز بگویند که دولتهای منتسب به طیف سیاسی «اصولگرا» همواره از شانس افزایش قیمت جهانی نفت برخوردار میشوند.
با همهی این احوال، به نظر میرسد که کسری بودجه با افزایش فروش نفت و افزایش ۳.۵ تا ۴ برابری فروش گاز، تا حد یا حتی تا حد زیادی پوشش داده شود. به این واسطه، دولت میتواند افزایش حقوق و دستمزد را توجیه کند و حتی در انتخابات ۱۴۰۴ روی آن مانور دهد. در حال حاضر قیمت نفت به بالای ۱۰۰ دلار در هر بشکه رسیده است و دولت میتواند درآمد مناسبی از فروش نفت خود داشته باشد اما باید به این واقعیت هم توجه داشت که کل درآمد نفتی کشور صرف حقوق و دستمزد کارکنان شاغل و بازنشسته نمیشود.طبق اعلام محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، در داخل کشور روزانه ۵ میلیون بشکه نفت، گاز و بنزین مصرف میشود. این گفته به این معنا نیست که دولت این میزان نفت را به فروش میرساند و صرف مصرف داخل میکند، بلکه به این معناست که مصرف داخلی بنزین و گاز در صورت تبدیل به دلار، رقمی معادل ۵ میلیون بشکه نفت را شامل میشود؛ البته مصرف داخلی تا ۲.۵ میلیون بشکه نفت ارزیابی شده است که دولت ضمن تامین نیاز داخل درآمدی هم از محل فروش فراوردهها دارد که باید با فرض کسر یارانه پنهان محاسبه شود. با توجه به اینکه هیچ ارزیابی مشخصی از میزان یارانههای پنهان و همچنین درآمدهای دولت از محل فروش فراوردهها وجود ندارد، نمیتوان میزان کسری واقعی درآمدهای کشور را ارزیابی کرد.
با این حال، با توجه به افزایش درآمدهای نفتی و تفاوت قیمت نفت در دوران تنظیم لایحه بودجه ۱۴۰۱ با زمان حاضر، سرجمع میتوان به این نتیجه رسد که دولت در حجم ۳ برابر بیشتر و در قیمت ۱.۷ برابر بیشتر، نفت میفروشد و وضعیتش در مقایسه با دولت گذشته که درآمدهایش پس از خروج آمریکا از برجام از ۱۰۰ میلیارد دلار به ۸ میلیارد دلار در سال کاهش یافته بود و نفت را به بشکهای در حول و حوش ۴۰ دلار و در سطح کمتر از ۵۰۰ هزار بشکه نفت به فروش میرساند، بهتر است.
پرداخت بدهیهای به جا مانده با پول نفت
قاعدتا در این شرایط کارگران انتظار دارند که دولت مانند دوران خروج آمریکا از برجام به تحلیلِ آثار کاهش درآمدهای نفتی نپردازد؛ در این زمینه، گرچه علیرضا حیدری، کارشناس اقتصادی اعتقاد دارد که دولت در قبال گروههای کم درآمد جامعه که درآمد و هزینههایشان متاثر از مزد است، باید با ادبیات مختص به این حوزه مواجه شود اما میگوید که به جهت اینکه دولتها در دوران رکود و کاهش درآمدهای ارزی استقراض میکنند و در دورانهای وفور درآمدهای ارزی، بدهی که ایجاد کردهاند را پرداخت میکنند، احتمالا درآمدهای ارزی جدید صرف پرداخت بدهیهای گذشته شوند. وی با بیان اینکه کسری بودجه معانی جدیدی پیدا کرده است، به ایلنا گفت: «برابر اطلاعاتی که دارم، از اواخر دهه ۹۰، نرخ استهلاک دارایی از نرخ انباشت سرمایه پیشی گرفته است. معنی این سبقت گرفتن، این است که اقتصاد از سرمایه میخورد که این خبر خوشی نیست. بودجه هم از همین اتفاق شوم، متاثر میشود؛ چراکه بر روی منابع و مصارف تاثیر میگذارد. به هر حال دولتها به پیشی گرفتن استهلاک سرمایه از انباشت سرمایه توجه نکردند. این اتفاق موجب کج نهادن «خشتِ اول» در بودجه نویسی ایران شده به نحوی که ابتدا هزینههایی که «چاه ویل» آنها کنده شده را مینویسند و بعد برای آنها درآمد پیشبینی میکنند! این خلاف روند بودجهنویسی است. این روند تنها به نفع کسانی است که قدرت خود را از بودجه دریافت میکنند و متناسب با همین قدرت سهم میگیرند.»
موکول کردن تورم به آینده با استقراض
وی افزود: «، جامعهای که کل هزینههایش را به مصرف خوارکیها، مسکن و آشامیدنیها میرساند و طبق هزینههای سبد معیشت که در انتهای ۱۴۰۰، ۹ میلیون تومان ارزیابی شد، و تفاوت آن با سطح دستمزدها در انتهای سال ۷۰ درصد اعضایش زیر خط فقر به سر میبرندنمیتواند جامعهای دارای قدرت بازسازی اقتصادی باشد. دولت در جلسات شورای عالی کار پذیرفت که بالای ۷۰ درصد جامعه زیر خط فقر زندگی میکنند و بر همین اساس هم پای توافق شورای عالی کار را امضا زد. واقعیتی که باید با آن توجه داشته باشیم این است که دولتها در دورانی که درآمدهایشان افزایش پیدا میکند، مازاد درآمد خود را صرف پرداخت بدهیهایی میکنند که از طریق ابزارهای مالی ایجاد کردهاند و تورم آن را به آینده موکول کردهاند.»