تاریخ: ۲:۲۵ :: ۱۳۹۷/۰۹/۰۴
کار آفرینی حلقه مفقوده آموزش و پرورش

چند سالی است که مدیران مدارس غیر دولتی و حتی دولتی در رقابتی عجیب برای به نمایش در آوردن تغییرات، در نحوه اداره مدارس خود هستند و با همین رویکرد هرساله خانواده ها مبالغ هنگفتی بابت عناوینی همچون هوشمندسازی، قبولی بالای کنکور، آموزش مهارت های تست زنی و امثالهم پرداخت می کنند.

رضا سیف پور:این در حالی است که در کشورهای توسعه یافته دانش آموزان به جای همه اینها برای حل مشکلات شهر و مدرسه با هم به کار گروهی می پردازند و به جای حضور در کلاس های پرجمعیت بطور آنلاین آموزش می بینند.
در کنار این مقایسه ساده، مقوله مهم دیگری هم در نظام آموزشی ما گم شده و آن کارآفرینی است. جالب اینکه هنوز خانواده ها نیز تمایلی به شنیدن این واژه ندارند و در اغلب موارد فرزندان خود را بالقوه پزشکانی متخصص و یا مهندسینی عالی رتبه می بینند. حال آنکه ماحصل این نظام آموزشی از یک طرف صدور تیزهوشان (آی کیو نه ای کیو) به خارج از کشور و افزوده شدن بر جامعه بیکار در کشور است.
به نظر می رسد در تشدید این خلاء بزرگ موجود در نظام آموزشی ما نقش رسانه ها نیز انکار ناپذیر است. رسانه ها باید به خانواده ها یادآور شوند که آموزش کارآفرینی از نظر تمام زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی به نفع فرزندان آنهاست و در این راه می توانند به جای تبلیغات رنگارنگ کنکور، به خانواده ها بقبولانند که آموزش‌های خلاقیت و کارآفرینی به کودکان کمک میکند تا آزادانه فکر کنند و از مهارت‌ها و استعدادهای غیرمتعارف خود در جهت ایجاد شغل و کسب درآمد استفاده نمایند.
با آنکه کارآفرینی می‌تواند فرصت های اقتصادی را افزایش دهد و علیرغم اینکه بیکاری یکی از اصلی ترین مشکلات پیش روی کشور ماست اما آموزش و پرورش در آموزش هدفمند و برنامه ریزی شده این مهارت در کنار خلاقیت و نوآوری نه تنها ناکارآمد است بلکه حتی دارای برنامه منسجمی هم نیست. این آموزش و پرورش، کودکان را به ریسک پذیری و اشتباه کردن که برای ابتکار و خلاقیت ضروری هستند تشویق نمی کند و در عوض همگام با تبلیغات رسانه‌ها از جمله رسانه ملی آنها را به ماشین های تست زنی مبدل می کند که سرانجامی جز بی حاصلی ندارد.
آموزش مهارت های کارآفرینی به دانش آموزان می آموزد که چگونه آزادانه فکر کنند و پس از هر شکست راه خود را از نو پیدا نمایند. این تجربیات به آنها الهام می بخشند تا افرادی خلاق، مبتکر و نوآور شوند. با این نگرش، مدارس می توانند در صورت برخورداری از نظام آموزشی هدفمند کاری کنند تا فرزندان ما از همان اوایل دبیرستان، شرکت های خود را راه اندازی کرده و مدارس خاص با بهره گیری از کمک های سرمایه گذاران خطرپذیر، بودجه استارت آپ های دانش آموزی را تامین نمایند اما متاسفانه هرگاه آموزش و پرورش ما به سمت ایجاد تغییراتی اینچنین در بخشی از کتب درسی و برنامه آموزشی خود گام برداشت با عدم موفقیت مواجه شد. نمونه اش همین درس های بسیار مهم سواد رسانه ای، مدیریت خانواده و یا کارآفرینی و تولید که به دلیل عدم برنامه ریزی درست جهت آموزش معلمان و مربیان به دروسی سطحی و رفع تکلیف در مدارس تبدیل شده اند. حال آنکه نیازی نیست مدارس خودشان این مهارت ها را تدریس کنند، بلکه می توانند با سازمان های متخصص در ارتباط باشند تا این سازمان ها به معلمان در فرآیند آموزشی کمک نمایند. به این ترتیب امید می رود تا در آینده علاوه بر حل مشکل بیکاری، رفاه اجتماعی و عاطفی نیز افزایش یابد و افراد جامعه بیشتر از کسب و کارهای دیگر با شادی و خوشحالی به سر کار خود بروند.

print

پاسخی بگذارید