باور نمی کردم همسرم به جای اضافه کاری در محل کار با مردان غریبه ارتباط شیطانی دارد و نمیدانم چطور این خیانت او را با جواب بدهم و یا با وجود اینکه دارای فرزند هستیم تحمل کنم.
سرویس حوادث اقتصاد شمال:هر لحظه در افکارم تصمیمی می گرفتم اما هر بار به خاطر فرزندانم از اجرای آن تصمیم منصرف می شدم. دیگر پاهایم توان رفتن به منزل را نداشت و نمی توانستم از کنار این خیانت به راحتی بگذرم.
دست از این رفتارها بردارد و حجابش را رعایت کند.
اما بازی زمانه طوری رقم خورد که من مجبور شدم از او تبعیت کنم و حرف هایش را بپذیرم. حدود دو سال از ازدواج من و «سهیلا» می گذشت که بازار دچار رکود شد و من شغل ام را از دست دادم. بیکاری و بی پولی هر روز مشکلات جدیدی را برایمان به وجود می آورد تا این که همسرم تصمیم گرفت برای رهایی از این وضعیت، بیرون از منزل کار کند. خیلی زود سهیلا در یک شرکت خصوصی استخدام شد و من هم مجبور شدم امور مربوط به منزل را به عهده بگیرم.
مدتی بعد و درحالی که صاحب دو فرزند شده بودیم، متوجه رفتارهای نامتعارف همسرم در زندگی شدم. او نه تنها حجابش را رعایت نمی کرد و مدام با گوشی تلفن اش درگیر بود بلکه حس عاطفی و مادری خود را نیز به فرزندانش از دست داده بود. آن روزها خودم را توجیه می کردم که «سهیلا» حق دارد با من و فرزندانش رفتار سردی داشته باشد چرا که فشارهای روانی زیادی را به سبب کار در بیرون از منزل تحمل می کرد. با خودم می گفتم رفتارهای او به دلیل خستگی و فشار کار زیاد است. اما چند روز قبل صدای همسرم را از داخل اتاق خواب دیگرمان شنیدم و ناخودآگاه پشت در ایستادم. سهیلا با فردی مشغول صحبت بود و گریه می کرد. بی اختیار در اتاق را گشودم و از او خواستم گوشی اش را به من بدهد تا بدانم با چه کسی مشغول صحبت بوده که او را این چنین به هم ریخته است ولی همسرم از دادن گوشی خودداری می کرد. بالاخره گوشی را به زور از او گرفتم اما نمی توانستم آن چه را می دیدم باور کنم. سهیلا با چند نفر دیگر رابطه داشت و با آن ها در فضای مجازی چت می کرد به طوری که تصاویر همسرم در کنار مردان غریبه روح و روانم را می شکافت و نمی توانستم از این خیانت Cheat او چشم پوشی کنم. حتی بعد از این ماجرا فهمیدم او ساعت هایی را که به بهانه اضافه کاری به منزل نمی آمد در پی خوش گذرانی با افرادی بود که در فضای مجازی با یکدیگر ارتباط داشتند. اکنون که به گذشته می اندیشم احساس می کنم اگر برای لجبازی با دو جوان هم محله ای ام ازدواج نمی کردم و عاقلانه تصمیم می گرفتم ، شاید امروز …
منبع:رکنا