با یک محاسبه سرانگشتی میتوان به این نتیجه رسید که بیش از 50 درصد وقت کسانی که به مناسبتهای مختلف حرف میزنند و حرفهایشان برای رسیدن به گوش مردم رسانهای میشود، مربوط به موضوعاتی است که سروکاری با زندگی و معیشت مردم ندارند و مسائل حاشیهای هستند.
مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت :مردم، اکنون در تنگنای شدیدی برای تامین مایحتاج زندگی قرار دارند و برای حل مشکلات اولیه زندگی به این در و آن در میزنند و درست در همین وضعیت، حضرات به جای آنکه راهی برای رفع این مشکلات پیدا کنند، با همدیگر درباره اینکه حدود آزادی چقدر است و دینداری چه معیاری دارد و با فضای مجازی چه باید کرد، بحث میکنند. یکی میگوید باید بازتر برخورد کنیم و آن دیگری میگوید همین اندازه هم زیاد است و باید به آن چفت و قفل بزنیم.
نمیخواهم بگویم به این قبیل موضوعات نباید پرداخت و دین و احکام دینی را باید رها کرد. چنین تصوری از بیخ و بن غلط است. اصلاً انقلاب اسلامی برای این بود که دین و دنیای مردم از دوزخ طاغوت ساخته نجات پیدا کنند و راه بهشت خدا گفته را در پیش بگیرند. این هدف بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به درستی دنبال شد ولی مدتی است که حرفهائی زده میشود، کارهائی صورت میگیرد و منازعاتی جریان یافته است که ما را از هدف انقلاب دور میسازد و به راه دیگری میبرد. این راه اگر ادامه پیدا کند، سر از ترکستان در میآورد.
سوال مهمی که باید صاحبان بلندگوهای رسمی و غیررسمی به آن پاسخ بدهند این است که اصولاً چرا اینقدر حرف میزنید؟ مقامات دولتی و رسمی فقط وقتی حرف بزنند که کاری انجام داده باشند و گزارش آن را به مردم بدهند.
حضرات غیردولتی اعم از حوزوی و دانشگاهی و فعالان سیاسی هم فقط در هنگام ضرورت و بقدر ضرورت و در موضوعات ضروری و اصلی حرف بزنند تا مردم تشنه شنیدن سخن آنها باشند و شرایط بگونهای پیش برود که هر کلام آنها مشکلی را حل کند، هر اقدام آنها مانعی را از سر راه زندگی مردم بردارد، هر حکم آنها دشمنان دین را چند قدم به عقب براند و نفوذ دین خدا در قلبهای مردم دوچندان کند.
انتظار مردم این است که در دوران حاکمیت نظام اسلامی، دولتمردان و رجال دین و دانشگاهیان و فعالان سیاسی، نمونه اعلای وحدت را در عمل به نمایش بگذارند. این، روش است که مردم عادی را هم به وحدت میرساند و جامعه ما را به «بنیان مرصوص» تبدیل میکند. به چنین جامعه و کشوری هیچ دشمنی نمیتواند کوچکترین آسیبی برساند.
جامعهای که در آن هر کس به میل و هوس و سودای خود هر کاری که میخواهد میکند و هرچه میخواهد میگوید بدون آنکه مصالح کشور و ملت و منافع ملی را در نظر بگیرد، هرگز به جائی نمیرسد. چنین جامعهای دشمن لازم ندارد، خودش دشمن خود است و با این کارها تیشه به ریشه خود میزند.
امروز کشور و ملت و نظام ما دو دشمن سرسخت دارند که همه باید متحد و منسجم با تمام توان به جنگ این دو دشمن برویم تا بتوانیم موجودیت خودمان را حفظ کنیم؛ یکی دشمن خارجی و دیگری درماندگی قشر محروم جامعه در پیچ و خمهای زندگی. غلبه بر دشمن خارجی فقط با نجات دادن قشر محروم از پیچ و خمهای زندگی میسر است.
کسانی که خود را به موضوعات فرعی مشغول میکنند، از سختیهای زندگی مردم خبر ندارند. بار اصلی انقلاب اسلامی بر دوش همین مردم محروم بوده و هست و زنهار که اگر بیتوجهی به این قشر ادامه یابد و شما حضرات به راه خودتان ادامه بدهید، آنها راهشان را از شما جدا میکنند.