اولینبار است که شنیدم معترضان در یک جامعه را با بیماران روحی و روانی مقایسهمیکنند.
حمیدرضا خالدی: این روزها صحبت از روانشناس زیاد است، بعد از اینکه وزیر آموزش و پرورش اعلام کرد: «دانش آموزان معترض و شرکت کننده در اعتراض ها، به مراکز اصلاح و تربیت فرستاده میشوند تا زیر نظر روانشناس اصلاح شخصیت شوند» جامعه با آنچنان موج وسیعی از واکنشهای منتقدانه مواجه شد که وی را مجبور به پس گرفتن حرف خود کرد. در این شرایط رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نیز در سخنانی مشابه با وزیر آموزش و پرورش دانشجویان را تهدید کرد: «اگر برای شرکت و همراهی در اعتراض ها و ناآرامیها اصرار داشته باشند، به روانپزشک ارجاع داده می شوند.» این گفتهها در شرایطی مطرح میشود که روانشناس و روانپزشکی به یکی از ابزارهای ترساندن دانشجویان و دانش آموزان مبدل شده در حالیکه برخی از کارشناسان براین باورند که این امر میتواند «انگ اختلال روانی» به دانشجویان باشد. سعدا… نصیریقیداری گفته است: «واقعیت این است که به دانشگاهیان نه میتوان دروغ گفت و نه میتوان با آنان بازی سیاسی کرد. بهویژه اینکه جوانان نسل جدید نسبت به زمانی که ما دانشجو بودیم، منابع آگاهی بیشتری دارند؛ بنابراین راهی به غیر از گفت و گو برای تعامل با آنان به ذهن بنده نمیرسد. ممکن است مجبور شویم دانشجویی را به مشاوره یا روانپزشک ارجاع دهیم، چرا که قرار نیست امنیت ۲۰ هزار دانشجو را به خاطر تعداد حداقلی از دانشجویان که خاطی هستند به خطر بیندازیم.»
روانشناس یا روانپزشک برای اعتراض؟
با این حال نایب رئیس انجمن روانپزشکان ایران با اشاره به مفهومی به نام «فشار عصبیِ سیاسی» که عمدتا از ابهام در اوضاع سیاسی نشات میگیرد، گفته است: «خشونتهایی که در نا آرامیهای اخیر دیده شد، میتواند به «فشار عصبیِ سیاسی» منجر شود. حسن رفیعی، به آسیب شناسی روانی حوادث و نا آرامیهای اخیر پرداخت و اظهار کرد: زمانی «سلامت» را نبود بیماری تعریف میکردند اما در سال ۱۹۴۸ سازمان جهانی سلامت پس از تشکیل، تعریف گستردهای از «سلامت» ارائه داد که شامل آسایش کامل جسمی، روانی، و اجتماعی میشود.» این گفتهها در شرایطی مطرح میشود که در سال ۱۹۹۶ تعریفی از سلامت روان ارائه داد که طبق آن «سلامت روان» صرفا معطوف به اختلالات شناخته شده روانپزشکی نبود. طبق این تعریف اینکه فرد بتواند با فشارهای روانی و استرسهای متعارف زندگی کنار آید و شغل مولد و مثمرثمری داشته و در سرنوشت محیط اجتماعی خود مشارکت داشته باشد، از دیگر مولفه های سلامت روان است.
همه میتوانند سوال کنند
اما برای بررسی این موضوع، به سراغ ثریا عزیزپناه، روانشناس رفتیم و او به عنوان یکی از منتقدان شدید سخنان اخیر رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مبنی بر تهدید دانشجویان به مراکز روانپزشکی، گفته است: «این سخنان برای من و بسیاری از روانشناسان و روانپزشکان بسیار عجیب و قابل تامل بود، وقتی که بعد از ۴ دهه وعده دادن در مورد مشارکت و لزوم گفتوگو، همچنان کسانی که حرف میزنند و انتقاد دارند را با بیماران روانی در یک سطح میسنجیم، باید به کل مساله شک کرد. هر نسلی میتواند سوالات خودش را داشته باشد. این همسان گرفتن معترضان یک کم لطفی بزرگ به دانشجویان منتقد است و در حقیقت نشانی از ناآگاهی بیان کنندههای آن نسبت به بحثهای روانشاسی میتواند باشد.»
وی در ادامه گفتههایش میافزاید: «زمانیکه رئیس یکی از معتبرترین دانشگاههای پزشکی این سخنان را مطرح میکند، سوالات متعددی را در مورد گوینده آن مطرح میشود و به چنین فردی شک میکند که آیا در جایگاه درستی قرار دارد؟ در واقع این شیوه مطرح کردن سوال بسیار متفاوت از راه حلهایی است که میتوان برای شنیدن صدای معترضان دانشجو به کار گرفت، اما نمیتوان به آنها انگ اجتماعی اختلالات روانی زد.»
این شیوه شنیدن اعتراضات نیست
این روانشناس با ذکر اینکه سخنان نصیریقیداری، در واقع راه حل جدیدی در گفتمان روانشناسی محسوب میشود! گفت: «برای اولینبار است که میشنیدم معترضان در یک جامعه را با بیماران روحی و روانی مقایسهمیکنند. به نظر میرسد بیان کنندگان چنین سخنانی، اصلا به این موضوع توجه ندارند که پیامدهای چنین اظهاراتی چه خواهد بود! واقعیت این است که چنین اظهارنظرهایی نه تنها باعث دلسردی و ناامیدی دانشجویان میشود، بلکه در عین حال میتواند باعث تشدید خشم آنها شود. اینکه بعد از سخنان وزیر آموزش و پرورش که اعلام کرده بود دانش آموزان معترض را به مراکز اصلاح و تربیت میفرستند، میتواند تداعی کننده این موضوع باشد که ایا واقعا این اظهارات، در چارچوب خط فکری مشخصی است که مسئولان در پیش گرفتهاند. انتظار ما در برخورد با معترضان دانشجو، ابتدا کار کارشناسی و بعد از آن همدلی و در نهایت مساعدت برای آزاد سازی دانشجویان و دانش آموزان بازداشت شده است، ولی وقتی چنین اظهار نظرهایی را میشنویم سوالات بزرگتری برایمان مطرح می شود. سوالاتی مانند اینکه اظهار کنندگان این سخنان، علم روانشاسی را تا چه حد می شناسند؟
در جامعه ای که رئیس دانشگاهش دانشجوی منتقد را به روانشناس ارجاع میدهد این سوال پیش می آید که آیا هدف از چنین اقدامی، برچسب زدن روانی بودن به دانشجویان و نشان دادن آنها به عنوان کسانیکه تعادل روحی و روانی ندارند، نیست؟!
درحالیکه باید بدانند هر انگی که بخواهند به دانشجویان و دانش آموزان معترض بزنند ، از سوی جامعه و افکار عمومی پذیرفته شدنی نیست و در مقابل گویندگان آن را زیر سوال می برد !