” همه ش از خدا می پرسم کِی قراره این زن رنگ آسودگی ببینه. کی تشخیص میده که دیگه بسه؟ چون پیمونه ی بعضی انگار سررفتنی نیست؛ هرچی هم که زندگی چپ و راستشون کنه . عمری گره از کار مردم باز کردی، بی اونکه یکی ازشون بشناسی . حالا به درد من برس. به داد کسی که ظلمت کرده اگه برسی هنره.”