به مناسبت شهادت حضرت باب الحوائج امام محمد تقى(ع)
گروه: مذهبی / ویژه
تاریخ: ۱۹:۴۳ :: ۱۳۹۸/۰۵/۱۱
امامی که درجات بهشت را تقسیم می‌کند/ چرا جواد الائمه (ع) را باب المراد می‌نامند

نهمین امام شیعیان حضرت امام محمد تقی (ع) معروف به جوادالائمه (ع)، در ۱۰ رجب سال ۱۹۵ هجری قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود و در آخر ماه ذی القعده سال ۲۲۰ هجری قمری و در سن ۲۵ سالگی در بغداد به شهادت رسید.

سرویس مذهبی اقتصاد گستر شمال، حضرت ابوجعفر محمد بن علی جوادالائمه (علیه السلام) نهمین امام شیعیان و فرزند عظیم الشأن شاه خراسان امام رضا (علیه السلام) می‌باشد.

آن حضرت در ۱۰ رجب المرجب و به روایتى در ۱۹ رمضان المبارک سال ۱۹۵ هجری قمری در مدینه منوره به دنیا آمد.

پدر بزرگوارشان حضرت امام علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف تحیه و الثناء) و مادر گرامیشان بانویى پرهیزکار به نام سبیکه می‎باشد که امام رضا (ع) وى را خیزران نامید.

سبیکه از اهالى نوبه در سرزمین مصر و از خاندان عقبطیه همسر رسول خدا (ص) بود.

امام نهم شیعیان (ع) مانند جده اش فاطمه زهرا (س)، زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت و نهایتاً در آخر ماه ذی‎القعده سال ۲۲۰ هجری قمری در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید، مرقد شریف آن حضرت (ع) در کاظمین در جوار مرقد مطهر جد بزرگوارشان حضرت امام موسی کاظم (ع) قرار دارد.
امام محمد تقی (ع) همچنین به باب الحوائج شهرت دارد.
جواد (بخشنده) و تقی (پرهیزگار) مشهورترین القاب آن حضرت (ع)، و رضی و متقی از دیگر القاب ایشان است.
امام جواد (ع) هنگام شهادت جانگداز پدر ارجمندش حضرت امام رضا (ع) در اواخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری، ۸ ساله بود که مقام امامت به ایشان انتقال یافت.

دوران ۱۷ ساله امامت حضرت جوادالائمه (ع) با حکومت مأمون و معتصم خلفای جنایتکار عباسی، همزمان بود.

یکی از همسران امام جواد (ع) ام الفضل دختر مأمون عباسی بود که از وی فرزندی نداشت.

زوجه دیگر آن حضرت (ع) هم سمانه مغربیه و مشهور به ام ولد بود.

حضرت جوادالائمه (ع) دارای ۴ فرزند پسر و ۴ دختر به اسامی حضرت ابوالحسن امام علی النقی الهادی (ع) امام دهم شیعیان، ابواحمد موسی مبرقع، ابواحمد حسین، ابوموسی عمران، فاطمه، خدیجه، ام کلثوم و حکیمه می‌باشد.

هنگامی که امام رضا (ع) در سال ۲۰۰ هجری قمرى، به دعوت و اجبار مأمون عباسى از مدینه به طوس (خراسان) رفت، فرزند خردسالش امام جواد (ع) که شش سال بیشتر نداشت و مانند دیگر افراد خانواده آن حضرت (ع) در مدینه ماند، جانشین ایشان در این شهر بود. حضرت ثامن الحجج (ع) در این سفر، هیچ یک از اعضای خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگی می‌کرد.

امام جواد (ع) تنها برای غسل و اقامه نماز بر پیکر نورانی پدر در طوس حضور یافت.

البته در برخی اسناد تاریخی هم آمده است که امام جواد (ع) علاوه بر این، در سال ۲۰۲ هجری قمری نیز برای دیدار پدر بزرگوار خود در زمانی که ولیعهد مأمون بودند، به طوس (مرو) رفت و سپس به مدینه بازگشت.

مأمون عباسی، سیاست و رفتار پدرش هارون‌الرشید برای کنترل امام موسی کاظم (ع)، که آن حضرت (ع) را به بغداد آورده و زندانی کرده بود، را با امام رضا (ع) در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه می‌کوشید که نه تنها در ظاهر امر، مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه‌ای نیز به ایشان دارد.

مأمون در سال ۲۰۴ هجری قمری و بعد از شهادت حضرت ثامن الحجج (ع) به بغداد بازگشت، ولی این را میدانست که شیعیان پس از امام رضا (ع)، فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت، همچنان تهدیدی برای وی بر جای خواهد ماند، بویژه که مأمون متهم بود امام رضا (ع) را به شهادت رسانده است؛ بنابراین پس از شهادت امام رضا (ع)، نوبت به فرزند عزیزش امام جواد (ع) رسید تا به نحوی کنترل شود. مأمون برای رسیدن این هدف، بلافاصله آن حضرت (ع) را از مدینه به بغداد فراخواند و ایشان در سال ۲۱۵ هجری قمرى وارد بغداد شد.

چه کنیم در دنیا و آخرت با اهل بیت(ع) باشیم؟

مأمون هنگامى که به مقام و کمالات معنوی وعلمى و فضایل اخلاقی و انسانى امام محمد تقى (ع) آگاهى پیدا کرد، به گرمى از ایشان استقبال کرد و آن حضرت (ع) را بر سایرین از عباسیان و علویان ترجیح و برترى داد و دختر خود ام‎الفضل را به عقد ازدواج آن حضرت (ع) درآورد.

خلیفه ملعون عباسی از این راه به راحتی می‌توانست هم امام (ع) را در کنترل خود داشته باشد و هم رفت و آمد و ارتباط و تماس‌های شیعیان را با آن حضرت (ع) زیر نظر بگیرد.

عباسیان و درباریان مأمون که از تصمیم وى برای ازدواج دخترش با امام جواد (ع) برآشفتند و او را از آینده این کار برحذر داشتند، زیرا ترس آن را داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه درباره ولایتعهدى پدرش امام رضا (ع) هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند.

گفته می‌شود آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کردند و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی‌دهد و واجب را از مستحب باز نمی‌شناسد.

مامون که به گفتار بى اساس آنان اعتقادى نداشت و از کمالات و فضایل معنوی و علمی امام جواد (ع) آگاه بود، در مقابل این برخورد و براى نشان دادن شایستگى آن حضرت (ع)، مجلس بحث و مناظره علمى برپا کرد و امام نهم شیعیان (ع) را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم دانشمند دربار عباسی و فقیه بزرگ اهل سنت در آن عصر فراخواند که امام (ع) در این مجلس، به تمامی پرسش‌ها پاسخ گفت و مقام و موقعیت علمی و هوش و ذکاوت آن حضرت (ع) بر همگان آشکار و اثبات شد. پس از آن مأمون دختر خود را به همسری امام جواد (ع) درآورد.

امام جواد (ع) پس از آن و با وجود تکریم و احترام از سوی مأمون، تمایلى به زندگى اشرافى و معاشرت با خلیفه عباسی و درباریان نداشت و به دنبال فرصتى بود که از آن محیط خارج شود.

حضرت جوادالائمه (ع) پس از چندی به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در سال ۲۲۰ هجری قمری در آن شهر ماندگار شد.

همگان امام جواد (ع) را عالمی بزرگ می‎دانستند. ایشان انسانی بردبار، نیکو سخن، عابد و بسیار باهوش بود.

احادیث ارزشمند بسیاری از آن امام همام (ع) در کتبی همچون عیون اخبار الرضا، تحف العقول، مناقب و بحارالانوار نقل شده است.

ام الفضل همسر امام جواد (ع) که در دربار خلافت پرورش یافته و از زندگى اشرافى برخوردار بود، تحمل زندگى زاهدانه و بى آلایش خاندان عصمت و طهارت (ع) را نداشت و از آغاز ورود به مدینه منوره، بناى ناسازگارى در پیش گرفت و برای بازگشت به بغداد اصرار می‌کرد.

حتی چند بار در نزد پدرش مأمون شکایت و گلایه کرد، اما مأمون به شکوائیه هاى دخترش اعتنا نداشت و وى را به زندگى مسالمت آمیز با امام جواد (ع) توصیه مى کرد.

مأمون برای امام محمد تقی (ع) احترام قائل بود و به این که دامادى وى را پذیرفته است، افتخار مى‎کرد.

پس از مرگ مأمون در ۱۷ رجب سال ۲۱۸ هجری قمرى، برادر ناتنی‎اش معتصم (لعنت الله علیه) به عنوان جانشین وی و هشتمین خلیفه عباسی، خلافت را در دست گرفت.

معتصم عباسی با این که در ظاهر براى امام جواد (ع) احترام قائل بود ولى در باطن نسبت به مقام و منزلت آن حضرت (ع) و شایستگى وى براى رهبرى مسلمین رشک مى برد و درصدد تحقیر و شهادت ایشان برآمد؛ لذا در اولین سال حکومت خود و براى کنترل و مراقبت بیشتر حضرت جوادالائمه (ع)، ایشان را به بغداد فراخوان و در حقیقت تبعید کرد و آن حضرت (ع) به ناچار به همراه همسر خود ام‎الفضل مدینه را ترک کرد و به بغداد رفت.

امام نهم شیعیان هنگامی که عازم بغداد شد، فرزند گرامی خود امام على النقى (ع) را در مدینه جانشین خود کرد.

     

حضرت امام جواد (ع) در طول عمر با برکت و کوتاه مدت خویش، دوبار (در سال‌های ۲۱۵ و ۲۲۰ هجری قمری) به بغداد مسافرت کرد که هر دو بار، مصادف با ماه محرم بود.

معتصم به خاطر کینه و دشمنی که نسبت به اهل بیت (ع) و شیعیان آنان داشت، به بهانه هایى، محدودیت‎هاى جدیدی براى آنان و بویژه امام جواد (ع) قائل مى‎شد.

حضرت باب الحوائج امام محمد تقى (ع) در این سفر، چند ماه بیشتر در بغداد زندگى نکرد و سرانجام در آخر ذى القعده همان سال (۲۲۰ هجری قمری) و به وسیله زهرى که همسرش ام الفضل به تحریک برادرش جعفر بن مأمون و به دستور عمویش معتصم عباسى به آن حضرت (ع) خورانید، مسموم گردید و پس از چندى و در حالی که تنها ۲۵ سال از عمر شریفش میگذشت، به شهادت رسید.

پیکر پاک و نورانی امام جواد (ع) در مقابر قریش بغداد، در کنار مرقد مطهر و شریف جد بزرگوارش حضرت باب الحوائج امام موسى بن جعفر الکاظم (ع) که هم اکنون معروف به کاظمین، و ملجاء و پناهگاه عاشقان و شیعیان و ارادتمندان است، مدفون گردید.

امام جواد (ع) در میان ۱۲ امام معصوم (ع) از نظر سنى، زودتر از دیگران به مقام امامت نایل گردید و از نظر سال‎هاى عمر، سن پایین‎تری نسبت به دیگر ائمه بزرگوار (ع) داشت.

چرا جواد الائمه (ع) را باب المراد می‌نامند؟
معنی «باب الحوائج» منسوب به ائمه اطهار (ع) به این معنا نیست که هرکس متوسل به این بزرگواران شود، حتما مشکلش برطرف خواهد شد، بلکه باب المراد بودن یا باب الحوائج بودن تاثیر و برکاتی است که از توجه ما به سیره زندگی اهل بیت (ع) بدست می‌آید، درواقع حرکت ما در این مسیر باعث جلب نگاه محبت آمیز خداوند به ما و زندگی ماست.

مهمترین مولفه «باب الحوائج» بودن، توجه به منش زندگی ائمه اطهار (ع) است، بیان کرد: امروز موضوع جود و کرم اهل بیت (ع) یکسویه به نظر می‌رسد، جلب کرامت امامان معصوم (ع) صرفا به دعا و توسل نیست، بلکه مهمترین آن حرکت در جریان زندگی آن بزرگواران است. پیش از این، آن کسانی که در دوره امامت حضرت جواد الائمه (ع) می‌زیستند، سیره زندگی ایشان را درک کردند و به آن جامه عمل پوشاندند. امروز هم ما می‌توانیم با قدم گذاشتن در مسیر زندگی این امام رئوف (ع) برکت را در زندگی هایمان جاری کنیم.

اینکه امام رضا (ع) می‌فرمایند حضرت جواد الائمه (ع) اهل جود و بخشش است، بدین تعبیر باید برداشت کرد که ایشان نسبت به مردم دلسوز بودند. همچنین امام زمان (عج) در نامه‌ای به آیت الله ابوالحسن اصفهانی فرمودند: «ابوالحسن، اطرافت را خلوت کن، یک جا ساکن و در دسترس مردم باش و مشکلات مردم را برطرف کن، آن وقت است که ما شما را راهنمایی و کمک خواهیم کرد.» درواقع بزرگترین صفتی که امامان معصوم (ع) از ما می‌پسندند همین دلسوزی نسبت به یکدیگر است و تا جایی که می‌توانیم به همدیگر یاری برسانیم.

باید دانست که یاری کردن ائمه اطهار (ع) نسبت به ما مشروط به یاری دادن ما به مردم است، اگر ما هم همانند امام جواد (ع) در زندگی قدم برداریم و در مسیر عملی و رفتاری اهل بیت (ع) پیش رویم، به حتم مورد نظر این بزرگواران خواهیم بود.

امام جواد (ع) در دوران امامت خودشان هم مباحث علمی و نیز محوریت‌های فرهنگی را درک کردند و چیزی حدود ۲۲۰ شاگرد داشتند، اما تربیت شاگردان و نقل حدیث همه عملکرد خود معصوم (ع) است که مهمترین مولفه‌های زندگی را رعایت می‌کردند، اما آن چیزی که در جایگاه علمی حضرت جواد الائمه (ع) حائز اهمیت کرده معرفت و شناختی است که ایشان تلاش کردند در سطح جامعه دوران امامتشان فراگیر کنند.

چهل حدیث نورانی از امام جواد علیه‌السلام:
١- الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۵، ص۳۵۸)
فرمود: مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسى که او را نصیحت نماید.

٢- قالَ علیه‌السلام: مُلاقاهُ الاْخوانِ نَشْرَهٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ کانَ نَزْراً قَلیلاً. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۳۵۳)
فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران [خوب]، سبب صفاى دل و نورانیّت آن مى‌گردد و موجب شکوفایى عقل و درایت خواهد گشت؛ گرچه در مدّت زمانى کوتاه انجام پذیرد.

٣- قالَ علیه‌السلام: إیّاکَ وَ مُصاحَبَهُ الشَّریرِ، فَإنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ، یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أثَرُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۹۸)
فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور؛ چون که او همانند شمشیرى زهرآلود، برّاق است که ظاهرش زیبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.

۴- قالَ علیه‌السلام: کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللّهُ کافِلُهُ، وَکَیْفَ یَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إلى غَیْرِ اللّهِ وَ کَّلَهُ اللّهُ إلَیْهِ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۱۵۵)
فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد کسى که خداوند سَرپرست و متکفّل اوست. چطور نجات مى‌یابد کسى که خداوند طالبش است. هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى‌کند.

۵- قالَ علیه‌السلام: مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْیَتْهُ الْمَصادِرُ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۳۴۰)
فرمود: هرکس موقعیت‌شناس نباشد، جریانات، او را مى‌رباید و هلاک خواهد شد.

۶- قالَ علیه‌السلام: مَنْ عَتَبَ مِنْ غَیْرِ ارْتِیابٍ أعْتَبَ مِنْ غَیْرِ اسْتِعْتابٍ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۸۱)
فرمود: سرزنش کردن دیگران بدون علّت و دلیل، سبب ناراحتى و خشم خواهد گشت، درحالى‌که رضایت آنان نیز کسب نخواهد کرد.

٧- قالَ علیه‌السلام: أفْضَلُ الْعِبادَهِ الاْخْلاصُ. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۴۵)
فرمود: با فضیلت‌ترین و ارزشمندترین عبادت‌ها آن است که خالص و بدون ریا باشد.

٨- قالَ علیه‌السلام: یَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ یَغیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَیْهِمْ تَسْمِیَتُهُ، وَ هُوَ سَمّیُ رَسُول اللّهِ صلى‌الله‌علیه‌وآله وَ کَنّیهِ. (بحارالانوار، ج۵۱، ص۳۲)
فرمود: زمان ولادت امام عصر علیه‌السلام بر مردم زمانش مخفى است، و شخصش از شناخت افراد غایب و پنهان است. و حرام است که آن حضرت را نام ببرند؛ و او هم‌نام و هم‌کنیه رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله است.

٩- قالَ علیه‌السلام: عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ. (بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۰۹)
فرمود: عزّت مؤمن در بى‌نیازى و طمع نداشتن به مال و زندگى دیگران است.

١٠- قالَ علیه‌السلام: مَنْ أصْغى إلى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ، وَ إنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ. (کافی، ج۶، ص۴۳۴)
فرمود: هر کس به شخصى سخنران علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان‌چه سخنور براى خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوا و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.

١١- قالَ علیه‌السلام: لایَضُرُّکَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ. (بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸۰)
فرمود: تو را زیان نمی‌رساند، خشم آن کسی که رضا و خشنودیش جور و ستم است.

١٢- قالَ علیه‌السلام: مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکْنُ فِتْنَهٌ فِى الاْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرْ. (کافی، ج۵، ص۳۴۷)
فرمود: هر که به خواستگارى دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتدارى او مطمئن مى‌باشید با او موافقت کنید، وگرنه سبب فتنه و فساد بزرگى بر روى زمین خواهید شد.

١٣- قالَ علیه‌السلام: لَوْ سَکَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)
فرمود: چنان‌چه افراد جاهل ساکت باشند، مردم دچار اختلافات نمى‌شوند.

١۴- قالَ علیه‌السلام: مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبیحاً کانَ شَریکاً فیهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲)
فرمود: هر که کار زشتى را تحسین و تأیید کند، در [عِقاب] آن شریک است.

١۵- قالَ علیه‌السلام: مَنِ انْقادَ إلَى الطُّمَأنینَهِ قَبْلَ الْخِیَرَهِ فَقَدْ عَرَضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَکَهِ وَالْعاقِبَهِ الْمُغْضِبَهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۴)
فرمود: هرکس بدون اطمینان نسبت به جوانب [هر کارى ، فرمانى، حرکتى و…] مطیع و پذیراى آن شود، خود را در معرض هلاکت قرار داده؛ و نتیجه‌اى جز خشم و عصبانیّت نخواهد گرفت.

١۶- قالَ علیه‌السلام: مَنِ اسْتَغْنى بِاللّهِ إفْتَقَرَ النّاسُ إلَیْهِ، وَمَنِ اتَّقَى اللّهَ أحَبَّهُ النّاسُ وَ إنْ کَرِهُوا. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۷۹)
فرمود: هر که خود را به‌وسیله خداوند بى‌نیاز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر که تقواى الهى را پیشه خود کند خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار مى‌گیرد، گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.

١٧- قالَ علیه‌السلام: عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله عَلّیا علیه‌السلام ألْفَ کَلِمَهٍ، کُلُّ کَلِمَهٍ یَفْتَحُ ألْفُ کَلِمَهٍ. (بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۳۴)
فرمود: حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌، یک هزار کلمه به امام على علیه‌السلام تعلیم نمود که از هر کلمه‌اى هزار باب علم و مسئله فرعى باز مى‌شود.

١٨- قالَ علیه‌السلام: نِعْمَهٌ لاتُشْکَرُ کَسِیَّئَهٍ لاتُغْفَرُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۴)
فرمود: خدمت و نعمتى که مورد شکر و سپاس قرار نگیرد، همچون خطائى است که غیر قابل بخشش باشد.

١٩- قالَ علیه‌السلام: مَوْتُ الاْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أکْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالأجَلِ، وَ حَیاتُهُ بِالْبِرِّ أکْثَرُ مِنْ حَیاتِهِ بِالْعُمْرِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۳)
فرمود: فرارسیدن مرگ انسان‌ها، به‌جهت معصیت و گناه، بیشتر است تا مرگ طبیعى و عادى، همچنین حیات و زندگى به‌وسیله نیکى و احسان به دیگران بیشتر و بهتر است از عمر بى‌نتیجه.

٢٠- قالَ علیه‌السلام: لَنْ یَسْتَکْمِلَ الْعَبْدُ حَقیقَهَ الاْیمانِ حَتّى یُؤْثِرَ دینَهُ عَلى شَهْوَتِهِ، وَلَنْ یُهْلِکَ حَتّى یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلى دینِهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)
فرمود: بنده‌ای حقیقت ایمان را نمى‌یابد، مگر آنکه دین و احکام الهى را در همه جهات بر تمایلات و هواهاى نفسانى خود مقدّم دارد. و کسى هلاک و بدبخت نمى‌گردد، مگر آنکه هواها و خواسته‌هاى نفسانى خود را بر احکام الهى مقدّم نماید.

٢١- قالَ علیه‌السلام: عَلَیْکُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَریضَهٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَهٌ، وَ هُوَ صِلَهُ بَیْنَ الاْخْوانِ، وَ دَلیلٌ عَلَى الْمُرُوَّهِ، وَ تُحْفَهٌ فِى الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِى السَّفَرِ، وَ أنْسٌ فِى الْغُرْبَهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰)
فرمود: بر شما باد به تحصیل علم و معرفت، چون فراگیرى آن واجب و بحث پیرامون آن مستحب و پُرفائده است. علم وسیله کمک به دوستان و برادران است، دلیل و نشانه مروّت و جوانمردى است، هدیه و سرگرمى در مجالس است، همدم و رفیق انسان در مسافرت است؛ و انیس و مونس انسان در تنهایى است.

٢٢- قالَ علیه‌السلام: خَفْضُ الْجَناحِ زینَهُ الْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْدَبِ زینَهُ الْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زینَهُ الْحِلْمِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱)

فرمود: تواضع و فروتنى زینت‌بخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نیک زینت‌بخش عقل مى‌باشد، خوش‌رویى با افراد زینت‌بخش حلم و بردبارى است.

٢٣- قالَ علیه‌السلام: تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوى، وَ اعْلَمْ أنَّکَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَیْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۸)
فرمود: در زندگى، صبر را تکیه‌گاه خود، فقر و تنگ‌دستى را هم‌نشین خود قرار بده و با هواهاى نفسانى مخالفت کن. و بدان که هیچ‌گاه از دیدگاه خداوند پنهان و مخفى نخواهى ماند، پس مواظب باش که در چه حالتى خواهى بود.

٢۴- قالَ علیه‌السلام: مَنْ اتَمَّ رُکُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَهُ الْقَبْرِ. (کافی، ج۳، ص۳۲۱)
فرمود: هرکس رکوع نمازش را به‌طور کامل و صحیح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد.

٢۵- قالَ علیه‌السلام: الْخُشُوعُ زینَهُ الصَّلاهِ، وَ تَرْکُ مالایُعْنى زینَهُ الْوَرَعِ. (بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۱)
فرمود: خشوع و خضوع زینت‌بخش نماز خواهد بود، ترک و رها کردن آنچه [براى دین و دنیا و آخرت] سودمند نباشد زینت بخش ورع و تقواى انسان مى‌باشد.

٢۶- قالَ علیه‌السلام: الاْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىُ عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما اعَزَّهُ اللّهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ. (وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۱۲۴)
فرمود: امر به معروف و نهى از منکر دو مخلوق الهى است، هر که آنها را یارى و اجرا کند مورد نصرت و رحمت خدا قرار مى‌گیرد و هر که آنها را ترک و رها گرداند، مورد خذلان و عِقاب قرار مى‌گیرد.

٢٧- قالَ علیه‌السلام: إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَخْتارُ مِنْ مالِ الْمُؤْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِ انْفَسَهُ لِیَأجُرَهُ عَلى ذلِکَ. (کافی، ج۳، ص۲۱۸)
فرمود: همانا خداوند متعال بهترین و عزیزترین ثروت و فرزند مؤمن را مى‌گیرد، چون دنیا و متعلّقات آن بى‌ارزش است تا [در قیامت] پاداش عظیمى عطایش نماید.

٢٨- قالَ له رجل: اوصِنى بَوَصِیَّهٍ جامِعَهٍ مُخْتَصَرَهٍ؟
فَقالَ علیه‌السلام: صُنْ نَفْسَکَ عَنْ عارِ الْعاجِلَهِ وَ نار الْآجِلَهِ. (عوالم العلوم و المعارف، ج۲۳، ص۳۰۵)
شخصى به حضرت عرض کرد: مرا موعظه و نصیحتى کامل و مختصر عطا فرما؟ امام علیه‌السلام فرمود: اعضا و جوارح ظاهرى و باطنى خود را از ذلّت و ننگ سریع و زودرس ، همچنین از آتش و عذاب آخرت ، در امان و محفوظ بدار.

٢٩- قالَ علیه‌السلام: فَسادُ الاْخْلاقِ بِمُعاشَرَهِ السُّفَهاءِ، وَ صَلاحُ الاْخلاقِ بِمُنافَسَهِ الْعُقَلاءِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲)
فرمود: معاشرت و هم‌نشینى با بى‌خردان و افراد لااُبالى سبب فساد و تباهى اخلاق خواهد شد؛ و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشیار، موجب رشد و کمال اخلاق مى‌باشد.

٣٠- قالَ علیه‌السلام: مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی بِطُوسَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۵۰)

فرمود: هر که قبر پدرم را در طوس زیارت کند خداوند گناهان گذشته و آینده‌اش را می‌آمرزد.

٣١- قالَ علیه‌السلام: ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّهُ: الاْنْصافُ فِى الْمُعاشَرَهِ، وَ الْمُواساهُ فِى الشِّدِّهِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلى قَلْبٍ سَلیمٍ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲)
فرمود: سه خصلت جلب محبّت مى‌کند: انصاف در معاشرت با مردم، هم‌دردى در مشکلات آنها، همراه و همدم شدن با معنویات.

٣٢- قالَ علیه‌السلام: التَّوْبَهُ عَلى أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لایَعُودَ. (کشف‌الغمه، ج۲، ص۳۴۹)
فرمود: شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران کردن گناه نسبت به همان گناه و تصمیم جدى بر اینکه دیگر مرتکب آن گناه نشود.

٣٣- قالَ علیه‌السلام: ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْبْرارِ: إقامَهُ الْفَرائِض، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَهِ فِى الدّین. (بحارالانوار، ج۵، ص۸۱)
فرمود: سه چیز از کارهاى نیکان است: انجام واجبات الهى، ترک و دورى از گناهان، مواظبت و رعایت مسائل و احکام دین.

٣۴- قالَ علیه‌السلام: الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا یَنْفَعُ مَسْمُوعٌ إِذَا لَمْ یَکُ مَطْبُوعٌ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰)
فرمود: علم دوگونه است: علمی که شنیده شود و علمی که [علاوه بر شنیده شدن] تبعیت شود. علم شنیده شده تا زمانی که بدان عمل نشود، فایده‌ای ندارد.

٣۵- قالَ علیه‌السلام: إنَّ بَیْنَ جَبَلَىْ طُوسٍ قَبْضَهٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّهِ، مَنْ دَخَلَها کانَ آمِنا یَوْمَ الْقِیامَهِ مِنَ النّار. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۵۶)
فرمود: همانا بین دو سمت شهر طوس قطعه‌اى مى‌باشد که از بهشت گرفته شده است، هر که داخل آن شود و با معرفت زیارت کند، روز قیامت از آتش در امان خواهد بود.

٣۶- قالَ علیه‌السلام: مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمْ، فَلَهُ الْجَنَّتهُ. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۷۶)
فرمود: هرکس قبر عمّه‌ام ـ حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها ـ را [با علاقه و معرفت] در قم زیارت کند، اهل بهشت خواهد بود.

٣٧- قالَ علیه‌السلام: مَنْ زارَ قَبْرَ اخیهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَهَ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَ قَرَأَ: «إنّا أنْزَلْناهُ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ» سَبْعَ مَرّاتٍ، أمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْکْبَرِ. (وسائل‌الشیعه، ج۳، ص۲۲۷)
فرمود: هرکس بر بالین قبر مؤمنى حضور یابد و رو به قبله بنشیند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مبارکه «إنّا أنزلناه» را بخواند از شداید و سختی‌هاى صحراى محشر در امان قرار مى‌گیرد.

٣٨- قالَ علیه‌السلام: ثَلاثٌ یَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ: کَثْرَهُ الاْسْتِغْفارِ، وَ خَفْضِ الْجْانِبِ، وَ کَثْرَهِ الصَّدَقَهَ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)
فرمود: سه چیز، سبب رسیدن به رضوان خداى متعال است:
١. نسبت به گناهان و خطاها، زیاد استغفار و اظهار ندامت کردن؛
٢. اهل تواضع کردن و فروتن بودن؛
٣. صدقه و کارهاى خیر بسیار انجام دادن.

٣٩- قالَ علیه‌السلام: الْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَالْمُعینُ لَهُ، وَالرّاضى بِهِ شُرَکاءٌ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)
فرمود: انجام‌دهنده ظلم، کمک‌دهنده ظلم و کسى که راضى به ظلم باشد، هر سه شریک خواهند بود.

۴٠- قالَ علیه‌السلام: التَّواضُعُ زینَهُ الْحَسَبِ، وَالْفَصاحَهُ زینَهُ الْکَلامِ، وَ الْعَدْلُ زینَهُ الاْیمانِ، وَالسَّکینَهُ زینَهُ الْعِبادَهِ، وَالْحِفْظُ زینُهُ الرِّوایَهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱)
فرمود: تواضع و فروتنى زینت‌بخش حسب و شرف، فصاحت زینت‌بخش کلام، عدالت زینت‌بخش ایمان و اعتقادات، وقار و ادب زینت‌بخش اعمال و عبادات؛ و دقّت در ضبط و حفظ آن، زینت‌بخش نقل روایت و سخن است.

 منبع:جهان نیوز
print

پاسخی بگذارید