تاریخ: ۲:۲۳ :: ۱۳۹۷/۰۹/۲۷

1-اعتبار گفتار مدیران به این است که اولا استحکام منطقی داشته باشد و ثانیا در رفتار، نقض نشود. گفتار و رفتار دولتمردان باید معتبر باشد. البته پذیرفتنی است که یک مدیر ولو با تاخیر، به‌اشتباه خود پی ببرد و اصلاح کند؛ اما اگر خلاف گفتار، رفتار کرد، موجب تردید و سوء‌ظن خواهد شد که آیا […]

1-اعتبار گفتار مدیران به این است که اولا استحکام منطقی داشته باشد و ثانیا در رفتار، نقض نشود. گفتار و رفتار دولتمردان باید معتبر باشد. البته پذیرفتنی است که یک مدیر ولو با تاخیر، به‌اشتباه خود پی ببرد و اصلاح کند؛ اما اگر خلاف گفتار، رفتار کرد، موجب تردید و سوء‌ظن خواهد شد که آیا عوام فریبی می‌کند؟ نعل وارونه می‌زند تا رد گم کند؟ دچار اختلال دو شخصیتی است؟ یا فاقد اراده برای جبران است؟

قبلا در یادداشت «شخصیت ایرانی و چالش چند شخصیتی‌ها» نوشتیم «فرافکنی و فرار از مسئولیت پاسخگویی، نوعی اختلال شخصیتی است. فرد در اختلال هویت گسستی، دارای دو یا چند شخصیت متناقض می‌شود. منشأ دوگانگی شخصیت می‌تواند تزلزل باور باشد، یا ضعف روحی و یا عدم قناعت و منفعت‌طلبی حاد. برخی ناخواسته دچار این عارضه می‌شوند، اما کسانی هم دانسته، در دو یا چند شخصیت متناقض هم فرو می‌روند».

2- این روزها برخی دولتمردان، سخنانی بر زبان جاری می‌کنند که نقض رویه پنج سال گذشته آنهاست. آقای روحانی هفته گذشته در جلسه هیئت دولت به درستی گفت برخی مقالاتی که در دنیا نوشتند، گویی برای عدم توسعه ما ساخته شده. ما گاهی گرفتار یکسری مقاله شدیم و رفتیم پشت سر آن مقاله‌ها و ملت خودمان را به دردسر انداختیم؛ آنها هم خودشان هیچ مراعات نمی‌کنند؛ مگر آنها این بحث‌های مربوط به گازهای گلخانه‌ای را که می‌گویند، مراعات می‌کنند؟ این همه‌آلودگی در دنیا انجام می‌گیرد.

اما به خودمان که می‌رسیم، می‌خواهیم خط به خط را اجرا کنیم، فکر می‌کنیم اینها آیات قرآن است».
3- آقای ظریف نیز روز جمعه در یک نشست کاملا حزبی (ندای ایرانیان) شرکت کرد. صرف نظر از غیر قانونی بودن این حضور، بخشی از حرف‌های او توهین به شعور عمومی است: «دنیای امروز، دنیای پسا غربی است. یک زمانی دنیا معادل بود با غرب؛ آن دوران تمام شد. دوران قدر قدرتی تمام شده؛ نباید همه فکر خود را معطوف به آمریکا کنیم؛ خیال نکنیم هراتفاقی در دنیا می‌افتد، یک سرش در آمریکاست؛ غرب مرکزعالم نیست. جاهایی که داد ضدیت با آمریکا سر می‌دهند، باور ندارند آمریکا را هم می‌توان شکست داد. چرا غرور ملی مردم‌مان را نادیده می‌گیریم؟».
4- سخنان آقای روحانی هنگامی ادا شد که وی به خاطر وعده انتقال آب خزر به سمنان، با انتقاد جدی کارشناسان و برخی حامیان خود مواجه شد. آیا اگر این بحث پیش نمی‌آمد، آقای روحانی نباید سخنان اخیر را بیان می‌کرد؟ مگر موضوع توافق آب و هوایی پاریس که دو سال قبل توسط وزارت‌خارجه و سازمان محیط زیست پخت و پز و امضا شد -و با وجود سپردن برخی تعهدات، هنوز در مجلس تصویب نشده- غیر از همین «گازهای گلخانه‌ای» است؟!

سخن درست رئیس‌جمهور، ما را به یک پرسش مهم رهنمون می‌شود: خیانت امضای توافق پاریس و پذیرفتن برخی تعهدات ضد توسعه و پیشرفت کشور را چه کسانی و چرا مرتکب شدند؟ از کجا خط می‌گرفتند؟ آنها چه نقشی در جا انداختن برخی برنامه‌های ضد پیشرفت داشته‌اند؟ آیا بدین ترتیب، نباید درباره موضوع نفوذ امنیتی و اقتصادی در پوشش بهانه‌های زیست محیطی حساس شویم؟ چگونه عنصر نفوذی دوتابعیتی، «معاون» معاون رئیس‌جمهور در سازمان محیط زیست شد و پس از لو رفتن، به شکل مشکوکی از کشور‌گریخت؟
5- سخن آقای روحانی، حقیقت مهم‌تری را در خود نهفته دارد.

آیا هدف بانیانFATF و CFT (مبارزه با تامین مالی تروریسم) و سند فرهنگی 2030 و توافقMTCR غیر از این است که ترمز توسعه و پیشرفت و اقتدار و استقلال ملت‌ها را بکشند؟ واقعا مافیای غربی حاکم بر این نهادها، با پولشویی و جرائم سازمان یافته و تامین مالی تروریسم و توسعه موشک‌های بالستیک در دنیا مشکل دارند یا سرقفلی این امور، دست خود آنهاست؟

انسان متاسف می‌شود وقتی می‌بیند مشاور رئیس‌جمهور، بعد از عیان شدن خسارت‌های برجام و دروغ از آب درآمدن وعده لغو تحریم‌ها می‌گوید «برجام بعد از خروج آمریکا آسیب دیده و حتی شاید به خاطر عدم پایبندی سایر کشورها بیشتر آسیب ببیند. اما هر اتفاقی بیفتد، برجام توانست داغ ننگ تسلیحات هسته‌ای را از پیشانی ایران بردارد»!

با طرف‌های مذاکره برجام که جز آلمان همگی ننگ سلاح هسته‌ای بر پیشانی دارند، مذاکره کردند و بخش اعظم برنامه صلح آمیز هسته‌ای را به تعطیلی کشاندند تا تحریم‌ها لغو شود؟ یا می‌خواستند به دارندگان بمب اتمی که حقیقت را می‌دانند، ثابت کنند که این ننگ به پیشانی ما نیست؟! آن وقت، غرب را واداشتند تغییر رویه دهد یا عهدشکن‌تر و گستاخ‌تر کردند؟!
6- هر کدام از سخنان مورد‌اشاره آقایان روحانی و ظریف، یک اصل موضوعه و سنگ بنا در سیاستگذاری و راهبرد نگاری است. پیش فرض‌هایی است که بخش اعظم مشی دولت در سیاست خارجی را زیر سؤال می‌برد.

این سخنان، برای مواخذه و محاکمه آنها در دادگاهی که خودشان قاضی باشد، کفایت می‌کند. ظریف از غرور و عزت ملی و مرکز دنیا نداستن غرب حرف می‌زند اما نمی‌گوید که چه کسانی گفتند «آمریکا کدخداست و اروپایی‌ها آقا اجازه هستند» یا «آمریکا می‌تواند با یک بمب، تمام توان دفاعی ما را نابود کند»؟ و چه کسانی پس از خروج آمریکا از برجام ادعا کردند «شر مزاحم کم شد» و «برجام را با اروپا ادامه می‌دهیم»؟!
7- ظریف نمی‌گوید از همه دعاوی برجامی، فقط خسارت‌هایش برای ما مانده است. نمی‌گوید که آیا با تدبیر تیم وی، خروج 9700 کیلوگرم اورانیوم غنی شده از کشور
(از مجموع 10 هزار کیلوگرم- 97 درصد کل اورانیوم غنی شده در 10 سال)، تعلیق و از کار انداختن 15 هزار سانتریفیوژ از مجموع 19هزار سانتریفیوژ (78 درصد)، تغییر ماهیت رآکتور آب سنگین اراک و از کار انداختن قلب رآکتور آن، بیکار و متفرق کردن بخش مهمی از متخصصان و توقف پیشرفت شتابان برنامه هسته‌ای برای حداقل 8 سال را پذیرفتیم تا وقتی شخص ایشان با دعوت دولت آلمان در کنفرانس امنیتی مونیخ شرکت می‌کند، معطل یک باک بنزین هواپیمایش باشد؟ یا شهریور پارسال به طرف‌های برجام در نیویورک بگوید
«20 ماه پس از برجام، هنوز هم نمی‌توانیم حتی یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم»؟!
یا همین پریروز در کنفرانس دوحه قطر بگوید «اگر هنری باشد که ما در ایران در آن بی‌نقص باشیم، هنر دور زدن تحریم‌هاست؛ به بقیه هم میتوانیم آموزش بدهیم»؟!
8- غرور و غیرت ملی ظریف کجا بود وقتی سال ۲۰۰۴، از موضع یک بازیگر حزبی به البرادعی گفت: «بسیاری از کاندیداها از شکست مذاکرات ما سود می‌برند، آنها موفقیت جذابی در این گفت‌وگوها نمی‌دیدند. هم برای اروپایی‌ها و هم مذاکره‌کنندگان، اعتبار از دست رفته بود. این، فقط مشکل آنها نبود، مشکل اعتماد به جبهه ما هم بود، اعتماد به نوع اعتبار ما در خانه». یا با سخنان او در شورای روابط خارجی آمریکا به تاریخ26 شهریور 93 و در پاسخ هاله اسفندیاری (ازمتهمان براندازی نرم و کودتای مخملین) چه کنیم که گفت: «ما روندی را شروع کرده‌ایم که هدف از آن، تغییر فضای سیاست خارجی کشور است.

اگر با وجود تلاش‌های ما برای تعامل، این تلاش‌ها بی‌نتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی برگزار می‌شود، به عملکرد ما پاسخ دهند. وقتی قبلاً در سال‌های۲۰۰۴ و۲۰۰۵، توافق‌هایی کردیم و تلاش‌های ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیس‌جمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد(!) حالا بار دیگر من زنده شده‌ام. غرب در انتقال پیامی که می‌خواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند». آیا در قبیل این سخنان، عزم شکست دادن آمریکا دیده می‌شود؟!
9- یک سال بعد از این سخنان (چهارم مرداد 94) جان‌کری در همین شورای روابط خارجی گفت: «دوستان! اگر به توافق پشت کنیم، یک پیام بزرگ به افراطی‌ها در ایران می‌فرستیم. چه کسی می‌داند در این صورت انتخابات (مجلس) چه می‌شود؟ اما روحانی و ظریف که خود را در مذاکره با غرب به خطر انداختند، به دردسر جدی می‌افتند».

دقیقا یک سال بعد (چهارم مرداد 95)، جان برنان رئیس‌وقت CIA در همایش امنیتی اسپن تصریح کرد: «توافق هسته‌ای، پرزیدنت روحانی را که از دید ما بین عناصر فعال در ایران بسیار میانه‌روتر به‌شمار می‌آید، تقویت کرد. او باید دستاوردهای بیشتری داشته باشد تا حمایت بیشتری جلب کند. نگرانی من این است که خب، بسیاری از ایرانی‌ها انتظار داشتند با آزاد شدن دارایی‌های این کشور، پول به زندگی آنها سرازیر شود».
10- آقای اسدالله اسدی «دبیر سوم سفارت ایران در اتریش»، از 10 تیر ماه (پنج ماه قبل) در آلمان بازداشت و سپس به بلژیک منتقل شده و تحت فشار و آزار قرار دارد. اما ظریف به همین یک توییت غرورآمیز بسنده کرده است: «چقدر تعجب‌برانگیز است همزمان با سفر هیئت ایرانی و رئیس‌جمهور به اروپا (اتریش)، یک نفر دیپلمات بازداشت شده است»!

نمونه مشابه این حرمت و عزت دیپلماتیک دولت، ماجرای ویزای حمید ابوطالبی (معاون سیاسی وقت دفتر روحانی) است که در دوره مغازله و توافق با دولت اوباما، به‌عنوان نماینده کشورمان در سازمان ملل معرفی شد. ابوطالبی اخیرا در توئیتر نوشته «بالاتر از لیست سیاه FATF لیستی نیست. این بار در زمستان ۱۳۹۷ راه را ‌اشتباه نرویم». آیا مشاور فعلی رئیس‌جمهور یادش نیست دولت اوباما همان زمان که آقای روحانی، اوباما را «بسیار مودب» می‌نامید، همین آقای ابوطالبی را «تروریست» خواند و ویزا نداد؟ آیا او نمی‌داند از نگاه FATF و دیکته‌های آمریکا، تروریست محسوب می‌شود؟!
11- شورای امنیت با فشار آمریکا و برای دومین بار در یک هفته گذشته، موضوع موشک‌های ایران را در دستور بحث قرار داد. این وارونگی در حالی است که اگر آقای ظریف و تیم او اهتمام داشتند، باید نقض 8 ماهه قطعنامه 2231 (که برجام ضمیمه آن است) در دستور قرار می‌گرفت و آمریکا به‌جای اینکه طلبکار شود، مواخذه می‌شد. چرا به‌جای طلبکاری از اروپا درباره برجام، باید سراغ مذاکره در زمینه پیمان سلطه‌طلبانه
MTCR (Missile Technology Control Regime – رژیم کنترل تکنولوژی موشکی) برویم؟! کدام منطق می‌تواند بگوید ایران نباید موشک با برد بیش از قطر خود یا مثلا بالای دو هزار کیلومتر داشته باشد؟! وقتی دولت‌های آمریکا در ادوار مختلف، ایران را علنا تهدید به حمله نظامی می‌کنند و می‌گویند همه گزینه‌ها از جمله گزینه نظامی روی میز است، بر مبنای منطق بازدارندگی، حق داریم جنگ افزارهایی برای دفاع از خود داشته باشیم و موشک دوربرد، یکی از همان هاست.

وقتی رژیم صدام به ایران حمله کرد و شهرهای بی‌دفاع ما را به بمب و موشک بست، رژیم‌های انگلیس و فرانسه و آلمان و برخی دولت‌های دیگر اروپایی تأمین‌کنندگان بمب و موشک‌های رژیم بعثی بودند. همان‌ها تروریست‌های منافقین و داعش و الاحوازیه و جندالشیطان را تأمین و تجهیز کرده‌اند. برای چنان دولت‌های عنودی باید برگ برنده و ابزار بازدارندگی رو کرد. چرا باید همچنان منفعل عمل کنیم و سرعت
و مسیر پیشرفت و اقتدار را با ملاحظات دشمنان خود تعیین کنیم؟ پنج سال عقب افتادن
و هزینه دادن کافی نیست؟

محمد ایمانی

print

پاسخی بگذارید