تاریخ: ۱۰:۰۶ :: ۱۴۰۱/۰۸/۰۳
خاتمی کجاست؟

آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان باید هزینه کنند و به مردم نشان دهند که حاضرند به‌خاطر ملت و‌ کشور از خیلی چیزها بگذرند.

انصاف نیوز نوشت:سعید رضوی فقیه، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در پاسخ به این سوال که «آیا سیدمحمد خاتمی می‌تواند شیرازه‌ی اصلاح‌طلبان را در شرایط فعلی حفظ کند؟» گفت: اصلاح‌طلبان اعتماد به نفس خودشان را نباید از دست دهند. نباید مقهور این جریان‌ها شوند و باید به میدان بیایند و حرف خودشان را محکم بزنند. آنها بدنه‌ی اجتماعی خودشان را دارند اما وقتی که از صحنه غایب هستند و سکوت می‌کنند طبیعتا آن بدنه‌ی اجتماعی یا منفعل می‌شود و سکوت می‌کند یا اینکه به آلترناتیوهای فعال دیگر روی می‌آورد. آقای خاتمی و بقیه‌ی اصلاح‌طلبان باید فعال شوند و حرف بزنند و طرح داشته باشند و همه هم یکصدا باشند.

این روزنامه‌نگار سابق در ادامه گفت: آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان باید هزینه کنند و به مردم نشان دهند که حاضرند به‌خاطر ملت و‌ کشور از خیلی چیزها بگذرند. جریان اصلاحات و آقای خاتمی به شکل بالقوه این امکان را داشته که تاثیر گذار باشد ولی متاسفانه هیچ‌وقت از فرصت استفاده نکرده چون نخواسته هزینه بپردازد. اگر آقای خاتمی کاری می‌خواهد کند همین الان وقتش است و دیگر فرصتی نخواهند داشت.

اصلاحات در درون قدرت شکل گرفته بود

آقای رضوی فقیه در گفت‌وگو با انصاف نیوز با اشاره به اشکالات ریشه‌ای جریان اصلاحات از ابتدای شکل‌گیری آن گفت: بخشی از مشکلات اصلاح‌طلبان به خواست‌هایشان برمی‌گردد؛ منظور از خواست‌ها، مطالباتی که مطرح و اعلام می‌کنند نیست. منظور آن چیزی است که واقعا در درون می‌خواهند. یک مشکلی که دوستان اصلاح‌طلبِ ما در سال‌های گذشته (از رد صلاحیت‌های مجلس چهارم به بعد) داشتند این بود که فقط در فکر بازگشت به قدرت بودند و ریشه‌ی آن نیز در این بود که اصلاً اصلاحات در درون قدرت شکل گرفته بود؛ یعنی از سال ۶۰ به بعد که جمهوری اسلامی یکدست شد، چپ خط امامی که بعدا تبدیل به اصلاحات شد و گفتمان و پایه‌های معرفتی و نظری و چارچوب‌های تحلیلی‌‌اش تغییر کرد شکل گرفت.

اصلاح‌طلبان فقط به توزیع پست‌ها توجه نشان دادند

او با بیان اینکه «چپ خط امامی در دهه‌ی اول پس از انقلاب در زمان حیات امام همیشه در قدرت بود»، گفت: این تصور برایشان پیش آمده بود که اینها شایسته‌ترین جریان برای اداره‌ی جمهوری اسلامی هستند و چون عادت کرده بودند که در ساختار و چارچوب قدرت حرکت کنند بنابراین خواسته‌شان محدود شده بود به بازگشت به همان قدرتی که از آنها بعد از رد صلاحیت‌های انتخابات مجلس چهارم گرفته شده بود. اگر دقت کنید گفتمان آنها نیز تا سال‌های پس از دوم خرداد هم این بود که شایستگی اداره‌ی حکومت با ما است و رد صلاحیت‌ها اجازه نمی‌دهد که ما به عنوان تنها نیرویی که توانایی اداره‌ی جامعه را به شکل بهینه داریم و می‌توانیم نهادهای مختلف حکومتی را مدیریت کنیم در قدرت باشیم. بنابراین مخالفت‌شان هم بیشتر با نهادهای حاکمیتی غیر انتخابی بود که از نظر آنها جلوی ورود اصلاح‌طلبان را به ساختار قدرت می‌گیرند.

رضوی فقیه ادامه داد: در واقع خواسته‌ی اصلاح‌طلبان به جای آنکه اصلاح روندهای سیاسی در ساختار قدرت و بیشتر از آن در جامعه باشد و به جای اینکه بیایند در جامعه و با تکیه بر نیروی اجتماعی خود، نه با تکیه بر مجوزهای صادره از طرف حکومت، تحزب را نهادینه کنند و به خصوص پس از دوم خرداد با آن پشتوانه‌ی جمعیت کلانی که به دست آوردند به جامعه بیایند و این نیرو را سازماندهی و شبکه‌سازی کنند و تحزب را به شکل ریشه‌ای و پایدار به عنوان یکی از پایه‌های اصلی دموکراسی تثبیت کنند فقط به توزیع پست‌های قوه مجریه یا مقننه توجه نشان دادند. این را در انتخابات ۸۰، ۸۴ هم دیدیم و ادامه پیدا کرد در انتخابات ۹۲ و ۹۶ که در واقع کاندیداهای مطلوب خودشان نبود و از کاندیدای موجود، فرد نزدیک به خودشان را می‌توانستند حمایت کنند تا سهمی از قوه مجریه داشته باشند.

اصلاح‌طلب‌ها توجهی به وظایف اساسی خود نداشتند

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب با اشاره به «انتخابات» ۱۴۰۰ گفت: حتی در جایی که اصلاح‌طلبان با انتخابات مشکل پیدا می‌کنند و از آن فاصله می‌گیرند و «انتخابات‌محوری» که یکی از آسیب‌های اصلاح‌طلبان بوده را کنار می‌گذارند جایی بوده است که هیچ امیدی به پیروزی در انتخابات ندارند. و اینطور نیست که به شکل ریشه‌ای به این نتیجه رسیده باشند که انتخابات فقط یکی از راه‌های تثبیت دموکراسی و اصلاح فرآیندهای سیاسی است. ورود به ساختار قدرت و نهادهای دموکراتیک حکومت از طریق انتخابات برای اصلاح امور فقط یکی از راه‌های اصلاح است، راه‌های دیگر، مهمتر و مقدم بر انتخابات از جامعه می‌گذرد. ورود به ساختار قدرت باید از طریق فعالیت‌های مدنی و اجتماعی باشد. پایه‌ی اصلاحات را باید در جامعه و اصلاح جامعه و سازماندهی مردم بگذاریم. این کار را نکردند و حتی وقتی از انتخابات فاصله می‌گیرند یا در انتخاباتی ناکام می‌شوند به جای اینکه به جامعه بروند و پایه‌های تحزب را در آنجا تقویت کنند دوباره منتظر می‌مانند تا انتخابات بعدی. در همین دو تا سه سال گذشته هم همین را داریم می‌بینیم. فعالیتی از اصلاح‌طلبان در سطح جامعه برای تقویت پایه‌های اجتماعی خودشان و سازماندهی بدنه‌ی اجتماعی ندیدیم. حتی بدنه‌ی میانی خودشان، یعنی نیروهای مدیریتی درجه دو و سه (منظورم ارزشگذاری نیست، مقصود رده‌های سیاسی است) را هم سازماندهی نکردند. نتیجتا چون خواسته‌شان فقط بازگشت به قدرت بوده اساسا توجهی به وظایف اساسی و بنیادین خودشان برای اصلاح ساختار سیاسی نداشتند.

رضوی فقیه معتقد است که «اصلاح‌طلبان بر اساس شرایطی که به خصوص بعد از سال ۸۸ طی کرده‌اند توانایی تاثیرگذاری بر روی قدرت را از دست داده‌اند» و می‌گوید: وقتی یک نیروی سیاسی می‌تواند بسیج عمومی کند و پشتوانه‌ و بدنه‌ی اجتماعی قوی و با انگیزه داشته باشد و آن را سازماندهی کند اگر برای تغییر، برنامه داشته باشد می‌تواند خودش را در هر شرایطی به حکومت تحمیل کند، هر چقدر هم ساختار قدرت تصلّب داشته باشد وقتی می‌بیند یک جریان توان بسیج و انگیزش در جامعه را دارد با آن مدارا می‌کند، عقب‌نشینی می‌کند، امتیاز می‌دهد و گفت‌وگو را می‌پذیرد. حتی اگر علنی هم تسلیم نشود مجبور می‌شود که امتیاز دهد و با آن مدارا کند. اصلاح‌طلبان متاسفانه از فرصت‌هایی که بعد از دوم خرداد و تشکیل مجلس ششم و بعد از انتخابات سال ۸۰ داشتند به خوبی استفاده نکردند و از سال ۸۱ و ۸۲ در سراشیبی از دست دادن بدنه‌ی اجتماعی خودشان افتادند. و حاکمیت هم این را متوجه شد که اصلاح‌طلبان دیگر توانایی سابق را برای بسیج اجتماعی ندارند.

این روزنامه‌نگار سابق با اشاره به انتخابات۸۸ و حوادث پس از آن گفت: سال ۸۸ دوباره یک فرصتی پدید آمد که اصلاح‌طلبان یک بدنه‌ی اجتماعی قوی و گسترده را بتوانند بسیج کنند اما باز هم از آن نتوانستند به خوبی استفاده کنند که این پرونده‌ی جنبش سبز و کامیابی‌ها و ناکامی‌ها و علل و اسباب آن پرونده‌ای جداست. ولی به هر حال اصلاح‌طلبان از این هم نتوانستند استفاده کنند. برای همین در انتخابات سال ۹۲ و ۹۶ اگرچه پیروزی‌های خوبی هم به دست آمد عملا نتوانستند از آن استفاده کنند تا روی ساختار قدرت تاثیر بگذارند و بتوانند آن را اصلاح کنند. اما با وجود همه‌ی این انتقاداتی که به آنان وارد است اصلاح‌طلبان از جریان‌های مهمی هستند که می‌توانند در آینده‌ی ایران نقش داشته باشند اما به شرط اینکه اراده‌ی جدی داشته و راه را بشناسند و بدانند که از کجا باید شروع کنند.

از سال ۹۶ جریانی شکل گرفت که می‌خواهد اصلاحات را بایکوت کند

این تحلیلگر سیاسی درباره‌ی جریان‌های دیگری که در سال‌های اخیر پررنگ‌تر از قبل در صحنه‌ی سیاسی کشور دیده می‌شوند نیز گفت: از سال ۹۶ به بعد جریانی شکل گرفته که می‌خواهد اصلاحات را به عنوان یکی از راه‌های تغییر بایکوت کند. چه آنهایی که برانداز هستند و چه حاکمیت. حاکمیت از این اتفاق استقبال هم می‌کند چون آلترناتیو جدی خود را اصلاحات می‌داند و از بقیه حداقل تا الان خیلی نگرانی ندارد، علت هم این است که فکر می‌کند ریسک روی آوردن به سایر آلترناتیوها خیلی بالاست و مردم این ریسک را نمی‌پذیرند و مثلا ورود «مجاهدین خلق» به فرآیندهای سیاسی تاثیرگذار بر ایران را نخواهند پذیرفت یا بخشی از اپوزیسیون برانداز شکل کاریکاتوری به خود دادند و مردم به طور جدی به آنان اقبال نمی‌کردند. تا اینکه در سال ۹۶ دیدیم که یک‌سری شعارها مانند بازگشت به سلطنت و یا تحسین رضاشاه به عنوان یک «دیکتاتور مصلح» و امثال اینها جا افتاد تا اینکه مسئله‌ی بازگشت رضا پهلوی یا حتی فرح کمی جدی‌تر شد. اصلاح‌طلبان با یک جریان پر سر و صدا مواجه شدند که دنبال این بود اصلاح‌طلب‌ها و اصولگراها را در یک پکیج قرار دهد و بگوید دوره‌ی اینها تمام شده و کنارشان بگذارد.

آقای خاتمی باید فعال شود و حرف بزند

رضوی فقیه با بیان اینکه «این موضوع موجب سردرگمی اصلاح‌طلبان شد» گفت: البته قبل از این هم چنین رفتارهایی از اصلاح‌طلب‌ها دیده بودیم که فکر می‌کردند اگر رادیکال‌تر شوند می‌توانند با یک بدنه‌ی اجتماعی تاثیرگذاری همراه شوند در حالی که اینطور نیست. اصلاح‌طلبان اعتماد به نفس خودشان را نباید از دست دهند. نباید مقهور این جریان‌ها شوند و باید به میان بیایند و حرف خودشان را محکم بزنند. آنها بدنه‌ی اجتماعی خودشان را دارند اما وقتی که از صحنه غایب هستند و سکوت می‌کنند طبیعتا آن بدنه‌ی اجتماعی یا منفعل می‌شود و سکوت می‌کند یا اینکه به آلترناتیوهای فعال دیگر روی می‌آورد. آقای خاتمی و بقیه‌ی اصلاح‌طلبان باید فعال شوند و حرف بزنند و طرح داشته باشند و همه هم یکصدا باشند، نه اینکه یکی‌شان سوپر رادیکال باشد و یکی همچنان بر طبل بازگشت به دوره‌ی طلایی دهه‌ی شصت بکوبد، و برای آینده یک برنامه داشته باشند و بدنه‌ی اجتماعی خود را به خوبی شناسایی و آن را جذب، اقناع و بسیج کنند و صف این بدنه‌ی اجتماعی را از بقیه که یا هیاهو می‌کنند و یا منفعل هستند و نمی‌‌خواهند فعالیت سیاسی داشته باشند جدا کنند. آنان می‌توانند این کار را کنند به شرط اینکه شجاعتش را داشته باشند؛ هم شجاعت مواجهه با حاکمیت را داشته باشند و اگر تشری هم خوردند محکم بایستند و بگویند برنامه‌ی ما این است و ما به خاطر آینده‌ی کشور روی حرف خود می‌ایستیم و مسئولیت خودمان را انجام می‌دهیم. و هم مهمتر از این باید شجاعت مقابله با هیاهوها و اقلیت‌های پر سر و صدایی که رسانه‌ها را به شکل انحصاری در اختیار خود گرفتند داشته باشند و از آنها نترسند. حتی شجاعت مقابله با بدنه‌ی اجتماعی عصبی و خشمگین خودشان را هم داشته باشند و برای بدنه‌ی اجتماعی خودشان توضیح دهند که چرا باید همان راه اصلاحات را ادامه دهند.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب با تاکید بر اینکه «مرادم از اصلاحات، اصلاحات حکومتی و از طریق ورود به مجلس و دولت و تقسیم غنایم نیست» گفت: اصلاحات به معنای فشار آوردن روی ساختار قدرت برای پذیرش روندهای اصلاح‌طلبانه برای اصلاح و تغییر شرایط موجود و دموکراتیک کردن قدرت سیاسی و امثال اینهاست. اصلاح‌طلبان باید این شجاعت را داشته باشند که در شرایط موجود علیه جوّی که یا رسانه‌های حکومتی یا رسانه‌های بیرون کشور بایستند. رسانه‌هایی که می‌خواهند بین جمهوری اسلامی و براندازی یک خندق عمیق و گسترده حفر کنند و بگویند جز این دو گزینه راه دیگری نداریم و یا جمهوری اسلامی با همین وضیعت ادامه پیدا می‌کند و یا اینکه باید به کل ساقط شود‌.

آقای خاتمی! همین الان وقتش است

رضوی فقیه‌ درباره‌ی نقش‌آفرینی سیدمحمد خاتمی در شرایط فعلی کشور گفت: آقای خاتمی ظرفیت‌های زیادی دارد و می‌تواند این کار را کند؛ همانطور که این ظرفیت‌ها را قبلا هم داشتند و از دست دادند. آقای خاتمی سرمایه‌ی بزرگ اجتماعی و سیاسی داشته ولی متاسفانه همیشه با ملاحظه‌کاری پیش رفته و این سرمایه را به جای آنکه حفظ کند و افزایش دهد مستهلک کرده است. برای بزرگ شدن باید کار بزرگ کرد و برای بزرگ ماندن هم باید کارهای بزرگی را تکرار کرد. آقای هاشمی رفسنجانی تا یک دوره‌ای تا سال ۸۸ تصورش بر این بود که مرد قدرتمند جمهوری اسلامی است ولی این توهم باعث تحمیل شکست‌های سنگینی به او شد (انتخابات مجلس ششم، انتخابات سال ۸۴) اما از یک جایی به بعد متوجه شد که باید انتخاب و ریسک کند. نمی‌شود آدمی روی صندلی خودش بنشیند و انتظار داشته باشد به‌خاطر کارهای گذشته‌اش مردم دایماً به او اقبال نشان دهند و سرمایه‌ی اجتماعی‌اش افزایش پیدا کند. باید ریسک و هزینه کند، به هر حال در مبارزات سیاسی هم پیروزی و هم شکست هست. متاسفانه آقای خاتمی سال‌هاست که می‌خواهد کارهایی انجام دهد که هزینه‌اش پایین‌ترین هزینه باشد. مثلا جشن تولد کسی را تبریک بگوید یا درگذشت کسی را تسلیت بگوید. یک رهبر سیاسی با این کارها نمی‌تواند تاثیرگذار ملی و تاریخی داشته باشد.

این تحلیلگر سیاسی در پایان گفت: آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان باید هزینه کنند و به مردم نشان دهند که حاضرند به‌خاطر ملت و‌ کشور از خیلی چیزها بگذرند. جریان اصلاحات و آقای خاتمی به شکل بالقوه این امکان را داشته که تاثیر گذار باشد ولی متاسفانه هیچ‌وقت از فرصت استفاده نکرده چون نخواسته هزینه بپردازد. اگر آقای خاتمی کاری می‌خواهد کند همین الان وقتش است و دیگر فرصتی نخواهند داشت.

print

برچسب ها: ,

پاسخی بگذارید