۳۲ میلیون نفر از جمعیت ۸۵ میلیون نفری ایران حاشیهنشین هستند.
محمدرضا محبوبفر*و براساس پژوهشهای اجتماعی، اکنون جمعیت حاشیهنشین تهران حدود ۱۱ میلیون نفر برآورد میشود. جمعیت حاشیهنشین کشور از اقشار فرودست هستند و اکنون درآمد این جمعیت زیر خط فقر مطلق قرار گرفته است.از طرفی، ابربحران کرونا در جهان سر باز کرده و سراسر دنیا را فراگرفته است. اما ابربحران کرونا با توجه به وضعیت سیاسی و اقتصادی امروز ایران و ذکر این نکته که طبقات فرودست در کشور با فقر شدید روبهرو هستند خبر از وقوع یک فاجعه بزرگ انسانی در داخل ایران میدهد و وضع به گونهای رقم خواهد خورد که حتی این فاجعه انسانی در ایران به سایر کشورهای منطقه خاورمیانه و آسیا و اروپا و سپس به سراسر جهان تسری پیدا خواهد کرد.
اما در این میان نهادها و ارگانهای رسمی دولتی هم فاقد برنامه مشخص و کارآمدی هستند و حتی در شرایطی که هیچ نگاه واقعبینانه و راهبردی به موضوع کرونا و اقشار آسیبپذیر وجود ندارد، دولت جمهوری اسلامی ایران کرونا را تبدیل به معضلی امنیتی کرده است. با وجود چنین نگاه امنیتی به جامعه و بیماری کرونا، جامعه متشتت، فقدان نظام تولیدی، وجود انبوه مشاغل خرد و خدماتی، تراکم فقرا و مهاجران و حاشیهنشینان در سطح کشور بسان یک بمب اجتماعی است که میتواند هر لحظه منفجر و منجر به ناآرامی اجتماعی شود.
در حال حاضر بحران گسترش ویروس کرونا در کشور نیروی کار ایران، حاشیهنشینان، بیکاران، دستفروشان، زنان سرپرست خانوار و دیگر اقشار آسیبپذیر جامعه که پیش از کرونا و در سایه تحریمها با بحران اقتصادی غیرقابل تصوری روبهرو بودند را سرگردان بین «جان و نان» کرده است. در این شرایط هم اولویت نخست دولت جمهوری اسلامی ایران و مجموعه نظام حفظ معیشت اقشار کمدرآمد و حتی اقشار متوسطی است که اکنون به نقطه صفر رسیدهاند و چیزی برای از دست دادن ندارند و تنها دغدغه زنده ماندن از طریق کسب نان و معیشت دارند.
در ادامه بهتر است به تبعات راهبرد کنونی جمهوری اسلامی ایران که اکنون شرایط حضور مردم در جامعه با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی هوشمند را فراهم ساخته است پرداخت.
اکثریت مردمی که این روزها در مترو و اتوبوس و خیابانها آن هم در سایه وعدههای شیک و تخیلی مدیریت شهری و بدون رعایت پروتکلهای بهداشتی تردد میکنند در زمره اقشار آسیبپذیر جامعه هستند که در بین آنها مهاجران و حاشیهنشینان و کارگران فصلی و روزمزد غالب هستند. در شرایط ابربحران کرونا که حتی چشمانداز روشن اقتصادی برای کشور وجود ندارد و دولت در بین اتخاذ تصمیم در خصوص تعطیلی یا عدم تعطیلی کشور سردرگم است و به جهت کسری شدید بودجه ظاهرا از پرداخت هزینههای زندگی اقشار آسیبپذیر جامعه ناتوان است، اضطراب و نگرانی و نداشتن امید به آینده، جمعیت کشور را فرا گرفته است. این جمعیت با احتساب اقشار آسیبپذیر و اقشار متوسط بیش از ۶۰ میلیون نفر است. پیامد اضطراب و نگرانی و نداشتن امید به آینده هم بروز آسیبهای روحی و روانی و سپس پیدایش آسیبهای اجتماعی از نوع افسردگی، خشونت خانگی، خشونت خیابانی، خودکشی و… است. به عنوان نمونه اکنون آمار کودکآزاری دائمی در محیط خانواده و تعرض و خشونت به آیندهسازان کشور تا پنج برابر افزایش نشان داده است.اما نکته مهمتر اینکه بین ابتلا به بیماری کرونا و عوارض روحی و روانی اجتماعی مانند اضطراب، نگرانی، افسردگی و مانند آن ارتباط مستقیم و معنیداری وجود دارد. همین عوارض روحی و روانی در کنار مشکلات تغذیهای که اقشار آسیبپذیر جامعه و جمعیت بالغ بر ۶۰ میلیون نفری با آن روبهرو هستند، باعث ضعف سیستم ایمنی بدن و سهولت حمله ویروس کرونا و شعلهور شدن آن در بدن خواهد شد.
پس آیا دولتی که امروز از بین پارادوکس «نان و جان»، «نان» را انتخاب کرده است، واقف به تبعات این اقدام و تصمیم خود است؟ آیا مجموعه نظام میداند که در صورت تداوم سیاستهای فعلی آمار مبتلایان در کشور به رقم غیرقابل باوری خواهد رسید که حتی کل دنیا را هم تحت تاثیر بیماری قرار خواهد داد؟ آیا بهتر نیست مجموعه نظام جمهوری اسلامی ایران برای مردمی که ریال به ریال آنها به عنوان مالیات کسر میشد مایحتاج روزانه فراهم کند و کشور را مانند کشورهای دیگر دنیا تعطیل کامل کند تا از این ابربحران فراگیر کاسته شود؟
آنچه مسلم است، تا امروز از تعداد بیماران در کشور کم نشده است و وقت آن است که دولت تمام ارگانهای رسمی و غیررسمی کشور را تعطیل کند و هزینه تمام مایحتاج و امور مردم در دوران محدودیت و قرنطینه را تقبل کند، حتی اگر به قیمت فروپاشی اقتصاد کشور تمام شود. دولت نباید فراموش کند در جنگها مردم جان خود را برای کشور از دست میدادند، حالا وقت آن رسیده که کشور جان خود را برای مردمش بدهد!
* جامعهشناس سیاسی