جلوگیری از تحدید تقاضا، در شرایط فعلی در دسترسترین راه برای صیانت از طبقه متوسط است که میتواند از طریق کالابرگ یا آنچه که در دهه شصت به نام کوپن نامیده میشد، محقق شود.
ایلناز ابراهیمی: در شرایط فعلی در دسترسترین راه برای صیانت از طبقه متوسط، جلوگیری از تهدید تقاضای آنهاست که میتواند از طریق کالابرگ یا آنچه که در دهه شصت به نام کوپن نامیده میشد، محقق شود.
یک طبقه و این همه تعریف؛ شاید از ذات پیچیده این طبقه نشات می گیرد. طبقه متوسط را جامعه شناسان طبقه ای می دانند که از نظر فرهنگی متمایل به طبقات درآمدی بالا بوده و از نظر توان اقتصادی بیشتر متمایل به پایین و مشابه طبقه کارگر است. در بین اقتصاددانان هم، طبقه متوسط به طبقات پنجم تا هشتم درآمدی یا در تعریفی دیگر به طبقه ششم تا نهم درآمدی اطلاق میشود. این تعریف از نظر رسمی هر چه که باشد، خانوارها در هر اقتصادی، خود برداشتی از وضعیت اقتصادی خود دارند و در محاورات روزمره از عباراتی نظیر «ما آدمهای معمولی» برای توصیف تعلق خود به طبقه متوسط استفاده می کنند.
این طبقه هست که در سبد مصرفی خود از غذا و پوشیدنی گرفته تا اقلام فرهنگی و تفریحی را می گنجاند و با بهتر شدن وضعیت اقتصادی بر میزان تقاضای خود از کالاها و خدمات مختلف مخصوصاً کالاهای بادوام و نیمه بادوام نظیر مسکن، خودرو، مبلمان و نظایر آن می افزایند و همچنین بخشی از درآمد خود را برای خرید خدمات در حوزه های فرهنگی، هنری، آموزش، گردشگری و غیره صرف میکنند. به عبارت دیگر میتوان بالا رفتن درآمد این طبقه را به مثابه ایجاد تقاضا برای تقریباً تمامی بخش های اقتصادی دانست که به نوبه خود باعث رونق گرفتن این بخشها، افزایش درآمد شاغلین آن و در نتیجه گسترش طبقه متوسط می شود.
طبقه متوسط، طبقه ای است که قدرت رونق دادن به اقتصاد و عمق بخشیدن به فعالیت های تولیدی و توسعه ای را داشته و به مثابه موتور محرکه آن عمل می کند. از سوی دیگر، این طبقه متوسط است که با افزایش درآمد خود اقدام به پس انداز کرده و از آن برای سرمایه گذاری در بازارهای مالی نظیر بورس استفاده میکند و همواره عطش صعود به طبقه اجتماعی و اقتصادی بالاتر را از طریق سرمایه گذاری در نیروی انسانی، بازارهای دارایی و سایر روش های ممکن دارد و در این راه از هر ایده و فرصت جدیدی استقبال می کند.
بنابراین، صیانت از طبقه متوسط به مثابه صیانت از موتور رشد اقتصادی یک کشور بوده و هر چه این طبقه تقویت شده و قدرت خرید و پس انداز بیشتری پیدا کند، نوید روزهای روشن تری را برای توسعه اقتصادی و اجتماعی و انباشت سرمایه فیزیکی و انسانی یک کشور خواهد داشت.
حال خلط مبحثی که در موقع بحث در مورد طبقه متوسط پیش میآید این است که گفته می شود مثلاً در یک دوره زمانی خاص، طبقه متوسط کوچکتر یا کمتر شده است. این در حالی است که اگر بپذیریم طبقه متوسط افراد و خانوارهای متعلق به طبقات پنجم تا هشتم یا ششم تا نهم یک کشور هست، این طبقه کوچکتر یا کمتر نمی شود و همیشه حدود ۴۰ درصد افراد یک جامعه را شکل میدهد ولی می تواند نحیف تر شود به این معنی که قدرت خرید خود را بنا به دلایل مختلف از تورم گرفته تا گسترش رکود اقتصادی و افزایش بیکاری از دست بدهد و در وضعیت اقتصادی قرار بگیرد که تا قبل از آن تنها چند دهک پایین درآمدی جامعه با آن مواجه بودند و حتی در وضعیت های حادتر نظیر رخداد یک جنگ، ممکن است بسیاری از این قشر متوسط به زیر خط فقر سقوط کنند.
ضعیفتر شدن اقتصادی طبقه متوسط اتفاقی است که در چند سال اخیر در ایران به وقوع پیوسته و در چند ماه اخیر شدت گرفته است. در جستجوی علل این اتفاق ناگوار می توان به مجموعه ای از وقایع اشاره کرد که شامل عوامل داخلی و خارجی است و از جمله مهم ترین آنها می توان به گسترش تحریم های ناجوانمردانه و ظالمانه علیه ایران پس از روی کار آمدن دولت ترامپ در ایالات متحده، بروز پاندمی کرونا و عوارض آن در قالب تعطیلی یا تعلیق بسیاری از کسب و کارها در ماههای اخیر، افت قیمت جهانی نفت همزمان با افت شدید صادرات نفتی به دلیل تحریم ها و در نتیجه محدود شدن شدید درآمدهای ارزی کشور، عملکرد نامناسب صندوق توسعه ملی که قرار بود در مواقع بحران و افت شدید درآمدهای نفتی به عنوان ضربه گیری در برابر این شوک منفی عمل کند و مسائلی از این دست اشاره کرد.
در این بین جهش ناگهانی و شدید قیمتها در بازارهای دارایی از جمله بورس، طلا و سکه، مسکن و بازارهایی نظیر خودرو که کالای نیمه بادوام محسوب شده و ذاتاً در زمره دارایی ها نیست ولی به دلایل مختلف در سبد دارایی های خانوار جا گرفته، باعث شده است از ارزش پس انداز ریالی برخی از خانوارهای طبقه متوسط که دستی در این بازارها نداشته و وارد آن نشده بودند، به شدت کاسته شود و دورنمای دستیابی آنها به مسکن، خودرو و بسیاری از کالاهای دیگر به شدت مخدوش شود که خود به معنی ضعیف تر شدن هر چه بیشتر طبقه متوسط است.
همچنین، جهش نرخ ارز و به تبع آن افزایش قیمت بسیاری از کالاهای وارداتی و نیز تورم شدید مواد غذایی و کالاهای اساسی مورد استفاده خانوارهای طبقه متوسط باعث شده است بخش اعظم درآمدهای این خانوارها صرف تامین نیازهای ضروری و روزمره آنها شده و در نتیجه امکان پسانداز برای این خانوارها به شدت کاهش پیدا کند. این امر تبعات شدید اقتصادی در پی خواهد داشت که مهم ترین آن محدود شدن تقاضای آنها برای کالاهای مصرفی نیمهبادوام و بادوام و به تعویق انداختن یا صرفنظر کلی از خرید این کالاها است که خود باعث فشار بر صنایع تولیدکننده این کالاها شده و می تواند آنها را در معرض ورشکستگی قرار دهد.
همچنین با ضعیفتر شدن طبقه متوسط، تقاضا برای بسیاری از خدمات نظیر گردشگری، فرهنگی و هنری، ورزشی و نظایر آن از سوی این طبقه کاهش خواهد یافت که باعث رکود و افزایش بیکاری در این بخش ها خواهد شد. به عبارت دیگر، افت توان اقتصادی طبقه متوسط و محدود شدن تقاضای آن به تنها کالاهای اساسی و نیازهای ضروری روزمره، بسیاری از بخش های اقتصاد را در معرض رکود قرار خواهد داد که خود بزرگترین بخش های به کارگیرنده همین طبقه اند. یعنی فرآیند نحیفتر شدن طبقه متوسط، روندی است که خود به وضع بد حاکم دامن می زند و از آن فرآیندهایی است که در علم اقتصاد به آن خودافزا یا خود تشدید شونده (self-fulfilling) میگویند. اما چاره چیست؟
می توان راه حل های مختلفی را برای میانمدت و بلندمدت پیشنهاد کرد ولی عجالتاً در شرایط فعلی جهان و کشور و با توجه به شیوع ویروس کرونا و نیز محدود شدن شدید درآمدهای نفتی کشور، در دسترسترین راهحل، جلوگیری از تحدید تقاضای طبقه متوسط به فقط ضروریات زندگی روزمره است که میتواند از طریق کالابرگ یا آنچه که در دهه ۶۰ به نام کوپن نامیده میشد، محقق شود.
با اعطای کالابرگ یا کوپن به خانوارهای طبقه متوسط، میتوان به آنها کمک کرد که با درآمد محدود فعلی خود علاوه بر ضروریات زندگی، برای سایر بخشهای اقتصادی نیز تقاضا داشته باشند و همین امر در کوتاهمدت تا از سر گذراندن شرایط حساس کنونی، از ورشکستگی و از دست رفتن مشاغل در بخش هایی غیر از مواد غذایی و بهداشتی جلوگیری خواهد کرد. پس در محاسبات مربوط به اعطای کالابرگ، علاوه بر چند دهک پایین درآمدی جامعه، طبقه متوسط نیز باید با نگاهی ویژه مورد توجه قرار گیرد.
– عضو هیات علمی پژوهشکده پولی و بانکی