مردی که درپی سوءظن به همسرش، صاحبکار او را به قتل رسانده بود، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
او گفت: من در یک مغازه خیاطی کار میکردم؛ ما خانواده فقیری بودیم و من برای پول ناچیزی کار میکردم، همسرم خیلی غیرتی بود ولی به دلیل احتیاجی که داشتیم، چیزی نمیگفت؛ با این حال حساسیت زیادی داشت و مدام من را کنترل میکرد. روز حادثه من برای گرفتن دستمزدم به مغازه خیاطی رفتم. پیرمردی که صاحبکارم بود به من گفت چند دقیقه پشت دخل بنشین تا من به مغازه بغلی بروم و از همسایه پول بگیرم و دستمزد تو را بدهم. من بهخاطر کارهایی که همسرم میکرد دیگر قصد نداشتم آنجا کار کنم. زمان حادثه به خواست صاحبکارم پشت دخل نشستم تا او پول را بیاورد، در همین حین همسرم سر رسید. او یکدفعه عصبانی شد که چرا پشت دخل نشستهای و به سمت من حملهور شد؛ صاحبکارم که پیرمردی 90 ساله بود، سر رسید و با شوهرم دعوا کرد و گفت چرا چنین میکنی. شوهرم قیچی را برداشت و به سمتش پرت کرد و گفت در کار ما دخالت نکن. شوهرم فکر میکرد من با آن مرد خوشوبشی دارم که پشت دخل نشستهام، او اصلا فرصت نداد من توضیح بدهم. وقتی چاقو را به سمت پیرمرد پرت کرد، چاقو به شکمش برخورد کرد. شوهرم درجا پشیمان شد و او را به بیمارستان برد، اما فایدهای نداشت و پیرمرد فوت کرد.
با توجه به گفتههای متهم و همسرش که شاهد حادثه بود و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. متهم روز گذشته پای میز محاکمه رفت. در ابتدای جلسه کیفرخواست علیه او خوانده شد و تنها ولیدم حاضر در دادگاه نیز درخواست صدور حکم قصاص کرد. او گفت: خواهران و برادرانم خارج از ایران زندگی میکنند آنها به من گفتهاند که درخواست قصاص کنم و خواسته آنها هم همین است.
در این هنگام، قاضی به ولیدم گفت که او نمیتواند از طرف دیگر اولیایدم درخواستی را مطرح کند مگر اینکه وکالتنامه رسمی داشته باشد. همچنین قاضی ولیدم را دعوت به سازش کرد و گفت: از آنجایی که متهم به قصد قتل قیچی را به سمت مقتول پرت نکرده و ضربه به قسمت حساس بدن برخورد نکرده است و همچنین تلاش متهم برای نجات مقتول و همه آنچه در بیمارستان رخ داده و در پرونده نیز بازتاب داشته است، پیشنهاد گذشت میکنم و از شما میخواهم سازش کنید. ضمن اینکه ممکن است بعد از رسیدگی ما به این نتیجه برسیم که قتل غیرعمد بوده است. بنابراین بهتر است آنچه را رخ داده است با اولیایدم دیگر هم در میان بگذارید و با وکالتنامه رسمی به دادگاه مراجعه کنید. پسر مقتول هم گفت: من نمیدانستم ممکن است قتل عمدی نباشد، ما فکر میکردیم این مرد بهعمد پدر ما را کشته است. از دادگاه مهلت میخواهم تا با خواهران و برادرانم موضوع را مطرح کنم و بعد تصمیممان را به دادگاه اعلام کنیم؛ درحالحاضر شکایت داریم.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: زن من جوان و زیبا بود و من از اینکه میان مردان باشد، خوشم نمیآمد و دوست نداشتم کسی به زنم نگاه کند. ضمن اینکه مقتول کار زیادی به زنم میداد و پولی هم که میداد کم بود. من میخواستم زنم کارش را در آنجا تمام کند و دیگر سر کار نرود سر این موضوع با هم خیلی بحث کردیم و من از او خواستم که دیگر به خیاطی نرود. روز حادثه همسرم گفت برای گرفتن حقوقش میرود؛ وقتی به محل کارش رفتم و دیدم او پشت دخل نشسته است، خیلی ناراحت شدم؛ چون آنجا جایی نبود که صاحبکارش اجازه دهد هرکسی بنشیند. در یک لحظه عصبی شدم و به زنم گفتم چه رابطهای با این مرد داری که پشت دخلش مینشینی و بعد هم به کارکردن با او اصرار میکنی. صبر نکردم جوابم را بدهد، داشتم سرش داد میزدم که پیرمرد آمد و فحاشی کرد. من هم قیچی را سمتش پرت کردم که بترسد و ساکت باشد؛ من قصد کشتن او را نداشتم بلافاصله هم او را به بیمارستان رساندم، اما زنده نماند. متهم افزود: من از اولیایدم عذرخواهی میکنم، اما واقعا قصدم کشتن پدرشان نبود. با پایان جلسه دادگاه، قضات برای تصمیمگیری دراینباره وارد شور شدند.