تاریخ: ۷:۳۰ :: ۱۴۰۰/۰۷/۱۱
آماده ورودیم

شناخت ایران در میان اقیانوسی از تهدیدهای خارجی و طرح شدن صورت مساله لزوم قوام و دوام‌بخشی به ایران، نیازمند آن است که روایت‌های سیاسی از شرایط موجود و نقشه آتی کشور بیشترین تطابق را با واقعیت و توانمندی‌های ایران داشته باشد.

گروه سیاسی وطن امروز: تحرکات نظامی جمهوری آذربایجان در مرزهای شرقی و حضور جدی نیروهای نظامی ترکیه در نخجوان و مرزهای غربی جمهوری ارمنستان در کنار تضعیف شدید این کشور پس از جنگ دوم قره‌باغ که موازنه قدرت را در قفقاز به هم زده است، احتمال به‌کارگیری نیروهای نظامی توسط ترکیه و آذربایجان برای تصرف بخشی از خاک این کشور به منظور تسهیل ایجاد کریدور متصل کننده نخجوان به سرزمین آذربایجان را افزایش داده است؛ مساله‌ای که باید با واکنش مناسب و متناسب جمهوری اسلامی ایران به عنوان همسایه‌ جنوبی ارمنستان که از این اتفاق متضرر خواهد شد، در ۲ بعد نظامی و دیپلماتیک همراه باشد. به گزارش «وطن‌امروز» با بررسی شرایط فعلی و داده‌های موجود می‌توان این گزاره را مطرح کرد که احتمال دارد بزودی نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان با پشتیبانی مستقیم ترکیه و حمایت رژیم صهیونیستی، با سوءاستفاده از موضع ضعیف چند ماه اخیر دولت غربگرای نیکول پاشینیان در جمهوری ارمنستان، سعی کنند قسمت‌هایی از این کشور را اشغال کنند. این امر بدین منظور خواهد بود تا مساله‌ ارتباط منطقه‌ نخجوان به سرزمین اصلی آذربایجان به وسیله‌ کریدور زنگزور تسهیل شود. این گزاره با توجه به ۲ مساله قابل تامل است.  اولین مساله، تحرکات نظامی آذربایجان و ترکیه در مرزهای شرقی و غربی جمهوری ارمنستان است. همچنین موضع هجومی مسؤولان جمهوری آذربایجان به ‌دلیل سرخوشی آنان از پیروزی در جنگ دوم قره‌باغ و آزادسازی مناطق اشغالی، مزید بر علت است. مسؤولان جمهوری آذربایجان مواضع خصمانه‌ای نسبت به همسایه‌ ارمنی خود روا داشته‌اند و حتی پا را از این نیز فراتر گذاشته و به تهدید جمهوری اسلامی ایران نیز دست زده‌اند. رونمایی‌های گسترده از تجهیزات نظامی جدید و به نمایش گذاشتن آنها توسط آذربایجان و همچنین استقرار نیروهای ترکیه در نخجوان نشان از محدود نبودن حضور این نیروها صرفا در آذربایجان دارد.  دومین مساله که رویکرد علمی‌تر و مبتنی بر علم روابط بین‌الملل دارد، بحث توازن قوا در منطقه قفقاز است. پس از اتمام جنگ دوم قره‌باغ و تضعیف شدید نیروهای جمهوری ارمنستان، این کشور توانایی تهدید همسایگان خود را از دست داده است.

این در حالی است که جمهوری آذربایجان به دلیل حمایت‌های ترکیه و رژیم صهیونیستی در وضعیتی برتر قرار دارد و دارای دست برتر است و ارمنستان به‌دلیل عدم تمایل روسیه به دولت غربگرای پاشینیان، از این منظر نمی‌تواند پشتیبانی برای خود بیابد. همچنین تمایل آذربایجان به الحاق نخجوان به سرزمین اصلی این کشور در کنار رویاپردازی‌های ترکیه برای پیدا کردن ارتباط مستقیم با سرزمین اصلی آذربایجان و از آنجا به آسیای مرکزی، احتمال شکل‌گیری اتفاقات جدید در منطقه‌ قفقاز را تقویت می‌کند.  واضح است این اتفاق منافع جمهوری اسلامی ایران را به طور مستقیم در معرض تهدید قرار می‌دهد. از منظر راهبردی با قطع مرز مشترک ایران و ارمنستان، ارتباط زمینی ایران با گرجستان و از آن طرف به روسیه و اروپا از دست می‌رود. علاوه بر ضربات اقتصادی این اتفاق، در ابعاد سیاسی و امنیتی نیز کشورمان دچار مشکلات متعددی خواهد شد. نخستین مشکل، گسترش فعالیت رژیم صهیونیستی در این منطقه خواهد بود. همچنین اخبار متقنی از انتقال تروریست‌های تکفیری به منطقه قره‌باغ توسط ترکیه مطرح شد که با تثبیت قدرت ترکیه و آذربایجان در این منطقه، فعالیت تروریست‌ها نیز افزایش خواهد یافت. این مساله طبیعتا بخشی از تمرکز نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ایران را به خود اختصاص می‌دهد و باعث هدررفت هزینه‌های زیادی خواهد شد. از سویی در حال حاضر حضور صهیونیست‌ها نیز در این منطقه قابل توجه است. روزهای اخیر بود که امیر موسوی، دیپلمات سابق کشورمان در مصاحبه با شبکه المیادین اعلام کرد اطلاعاتی که به ایران رسیده است حاکی از آن است که ۱۰۰۰ عنصر اسرائیلی و ۱۸۰۰ عنصر داعش در خاک آذربایجان حضور دارند.    * لزوم حمایت ایران از تمامیت ارضی ارمنستان خدشه به تمامیت ارضی جمهوری ارمنستان و از بین رفتن مرز زمینی جمهوری اسلامی ایران با این کشور، علاوه بر مشکلاتی که در بالا بیان شد، ضررهای دیگری نیز برای ایران خواهد داشت.   با تثبیت حضور جمهوری آذربایجان در تمام گستره مرزی با ایران و به تبع آن حضور فعال ترکیه و رژیم صهیونیستی در این منطقه، تلاش‌ها برای حمایت از گروه‌های تجزیه‌طلب پان‌ترک افزایش خواهد یافت. رویکرد نوعثمانی‌گری ترکیه در کنار اظهارات نامطلوب برخی مسؤولان جمهوری آذربایجان و طبیعتا نقشه بلندمدت رژیم صهیونیستی برای تجزیه کشورهای منطقه از جمله ایران باعث افزایش تحرکات تجزیه‌طلبانه خواهد شد.    از طرف دیگر تحقق رویای ترکیه به منظور ارتباط مستقیم با ماورای دریای خزر می‌تواند نفوذ ایران در مناطق قفقاز و آسیای مرکزی را تحت‌الشعاع قرار دهد و جمهوری اسلامی میدان را به رقبای منطقه‌ای خود واگذار کند.    همچنین قطع راه زمینی به روسیه و اروپا و انحصار این مسیر به عبور از آذربایجان، به ترکیه و آذربایجان اهرمی برای فشار بر ایران می‌دهد که هر زمانی اراده کردند بتوانند با بستن مسیر، امتیازی جدید ‌طلب کنند.

کنار هم گذاشتن جمیع این موارد و توجه به پیامدهای بلندمدت تهدید تمامیت مرزی ارمنستان بویژه در استان سیونیک که هم‌مرز با ایران است، واکنش ایران به تحرکات محور باکو- آنکارا- تل‌آویو را جدی می‌کند.  برگزاری رزمایش بزرگ «فاتحان خیبر» در نزدیکی مرزهای شمال غرب را می‌توان نقطه عطفی در این ماجرا قلمداد کرد که موضع ایران در برابر تغییرات مرزی‌اش جدی است. باکو و آنکارا این پیام را دریافت کرده‌اند که رزمایش فاتحان خیبر تنها یک هشدار نیست بلکه یک آرایش عملیاتی است و در صورت رقم زدن هر اتفاقی که منجر به تغییرات مرزی شود، جمهوری اسلامی ایران نیز وارد خاک  ارمنستان شده و مانع اجرای این سناریوی فتنه‌انگیزانه خواهد شد.  واکنش جدی و بموقع ایران خواهد توانست به بلندپروازی‌های رجب طیب اردوغان و الهام علی‌اف پایان دهد و جلوی این رخداد را بگیرد. جمهوری اسلامی ایران باید با اقدامات خود، خطای تحلیلی به وجود آمده در محور باکو- آنکار- تل‌آویو را از بین ببرد و به آنان یادآوری کند در صورت دست درازی به منافع ایران در منطقه با واکنشی سخت و جدی روبه‌رو خواهند شد. همچنین باید اقدامات دیپلماتیک نیز برای جلوگیری از این اتفاقات انجام شود. فدراسیون روسیه از زمان جنگ دوم قره‌باغ تابه‌حال مقابله جدی با زیاده‌خواهی‌های ترکیه و آذربایجان انجام نداده است. بسیاری از کارشناسان علت این اقدام را عدم رضایت این کشور از نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر غربگرای ارمنستان می‌دانند. باید با رایزنی‌های دیپلماتیک با طرف روس به آنان فهماند اتفاقات اخیر می‌تواند برای منافع روسیه در منطقه نیز تهدیدکننده باشد و نفوذ این کشور در قفقاز را تضعیف کند. اکثر راه‌های ارتباطی بازرگانی ایران و روسیه از ارمنستان می‌گذرد که تهدید تمامیت ارضی این کشور، ارتباطات اقتصادی ۲ کشور را نیز تهدید خواهد کرد. همچنین حضور نیروهای تکفیری در آذربایجان علاوه بر تهدیدی برای ایران، برای روسیه نیز که همچنان از تجزیه‌طلبی در چچن ترس دارد، تهدید به حساب می‌آید و حضور تکفیری‌ها به تقویت نیروهای تروریست تجزیه‌طلب چچن منجر خواهد شد که بر خلاف منافع روس‌هاست. پس تفهیم این مسائل به مسؤولان روسیه ضروری است تا این کشور نیز با اقدامات خود مانع موفقیت نقشه‌‌ مشترک ترکیه و آذربایجان شود. *** از حریم سلطان تا  دربار صفوی یونس مولایی: سلسله وقایع سال‌های اخیر منطقه بیش از هر زمانی لزوم یک نگاه ملی و بازدارنده را برای صیانت از تمامیت ارضی، امنیت و منافع ایران نمایان کرد. هر چند تهدیدهای منطقه‌ای ایران به اقتضای ظرفیت‌های مادی و معنوی، موقعیت تعیین‌کننده جغرافیایی و الگوی رهایی‌بخش انقلابی امری جدید نیست اما در ۱۰ سال گذشته و در سایه میدان‌داری گروه‌های تکفیری و با پشتیبانی برخی رقبای منطقه‌ای کشورمان همانند ترکیه و سعودی، حساسیت‌ها نسبت به تهدیدهای ایران عمومیت بیشتری یافته است.

در این میان اما یکی از موانع همیشگی، روایت‌هایی بوده که جریان غربگرا از معادلات جهانی و منطقه‌ای ایران داشته و متاسفانه در پاره‌ای از موارد این روایت‌ها در سطح جامعه ایران میانداری نیز کرده‌ است. شاید بتوان مساله پرونده هسته‌ای و تحریم و روایتی را که در این باره از سوی جریان غربگرا تجویز می‌شد، مهم‌ترین چالش روایی جامعه ایران دانست؛ روایتی که لاجرم نتیجه‌ای جز دولت ۸ ساله حسن روحانی و خسارات بلندمدت آن نداشت. بر مبنای روایت غربگرایان، تهدیدهای جهانی علیه ایران عمدتا ناشی از آن بود که جمهوری اسلامی تبدیل به یک بازیگر «نرمال» و «در چارچوب» نظم جهانی نبود و راهکار مورد نظر برای این امر نیز «اقتدارزدایی» در منابع قدرت‌مان بود. در سطح منطقه نیز از فعالیت‌های برون‌مرزی ایران به عنوان «ماجراجویی» و «تنش‌آفرینی» یاد می‌شد و در نهایت در این باره نیز راهکاری جز «خلع سلاح» ایران و متحدان منطقه‌ای ارائه نمی‌شد. این روایت البته تا جایی پیش رفت که رئیس‌جمهور سابق در مناظره‌های انتخاباتی وجود تحریم‌ها و ناکامی برجام را به «برنامه موشکی» ایران ارتباط داد و جریان اصلاح‌طلب نیز حضور ایران در سوریه و مقابله با فتنه تکفیری‌هایی را که در پشت پرده از سوی عربستان سعودی و ترکیه تغذیه می‌شدند، مهم‌ترین علت عدم تحقق اهداف دولت می‌خواندند.  با تمام این تعاریف اما سرانجام برجام و دومینوی تنش‌های منطقه‌ای تا جایی امتداد پیدا کرد که ابتر بودن این روایت و تقلیل‌گرایی حاکم بر سیاست‌های جریان غربگرا بیش از پیش نمایان شد. در این میان اما یکی از نکاتی که هیچ‌گاه نباید براحتی از آن چشم‌پوشی کرد، الگوی ایده‌آل‌ غربگرایان در منطقه بود، به گونه‌ای که در مناسبت‌ها و تحلیل‌های مختلف همواره از «ترکیه» به عنوان یک الگوی ایده‌‌آل ‌نام برده می‌شد و جمهوری اسلامی را به علت رویکرد متفاوتش در قیاس با نظام سیاسی سکولار ترکیه مورد شماتت قرار می‌دادند.  وقایع هفته‌های اخیر در مرزهای شمال غرب ایران و عیان شدن توطئه‌ها علیه کشورمان بار دیگر فرصتی را ایجاد کرد تا افکار عمومی به شکلی عریان‌تر با سناریوهای رقبای منطقه‌ای ایران روبه‌رو شوند.

در چنین فضایی اما عجیب‌ترین بخش کار را باید در واکنش‌های جریان غربگرا جست‌وجو کرد؛ جریانی که این روزها از تهدید نوعثمانی سخن می‌گوید و در مقابل با تجویز نوصفویه مجددا راهکارهای امتحان پس داده دولت حسن روحانی را پیشنهاد می‌دهد. جریانی که سال‌ها ابتکار عمل جمهوری اسلامی در منطقه و حمایت از گروه‌های مقاومت را به باد انتقاد می‌گرفت و از آن با عنوان سیاست‌های ماجراجویانه یاد می‌کرد، این بار خود با چهره نمایانی از ماجراجویی‌های ترکیه‌ای مواجه شده که سال‌ها از آن به عنوان الگوی توسعه‌محوری یاد می‌کرد که توسعه و رفاه را هزینه «میدان» نمی‌کند. هر چند باز شدن چشمان این جریان نسبت به واقعیت‌های منطقه جغرافیایی ایران و آگاهی از مجموعه تهدیدهای خارجی، به رغم دیرهنگامی می‌تواند نویدبخش واقع‌بینی غربگرایان باشد اما کماکان پرسش‌برانگیز است.    اصلاح‌طلبان و غربگرایانی که از دل تناسخ تئوریک این روزها نظری نیز به ایده ایران و ایرانشهری انداخته‌اند، باید روشن کنند چگونه یکباره متوجه خطر نوعثمانی ترکیه شده‌اند و امر به احیای نوصفویه می‌دهند اما در سیاست خارجی پیرو همان روایت و راهکاری هستند که ترکیه را به عنوان بازیگری غیرماجراجو به مثابه الگویی مطلوب تجسم می‌کرد؟ آیا غیر از آن است که نخستین نشانه‌های فتنه منطقه‌ای ترکیه در قالب بحران سوریه خود را نمایان کرد و اگر بصیرت و اشراف فرمانده راستین ایرانیان شهید حاج‌‌قاسم سلیمانی در شناخت این فتنه و نقشه آینده‌اش نبود، امروز بحران‌های مرزی ایران فراتر از تهدید قطع ارتباط مرزی با ارمنستان بود؟ با هر عینکی که به حوادث شمال غرب کشور نگاه کنیم این امکان وجود ندارد که بازیگر نرمال نظام که از قضا سال‌ها عزم و انگیزه احیای امپراتوری داشته، در کسری از زمان تبدیل به یک بازیگر یاغی در منطقه شود، پس لاجرم آنچه در این میان تغییر کرده، نگاه و متعاقبا روایت جریانات غربگرا نسبت به تهدیدهای منطقه‌ای ایران است، با این قید که این بار عدم دخالت ایران در میانه این بحران باعث شد این جریان به جای منتسب کردن علت این بحران‌ها به سیاست‌های ایران، با واقعیت مناسبات منطقه مواجه شوند.

شناخت ایران در میان اقیانوسی از تهدیدهای خارجی و طرح شدن صورت مساله لزوم قوام و دوام‌بخشی به ایران، نیازمند آن است که روایت‌های سیاسی از شرایط موجود و نقشه آتی کشور بیشترین تطابق را با واقعیت و توانمندی‌های ایران داشته باشد. ظهور تفاسیر خلق‌الساعه‌ای که یک روز جمهوری اسلامی را بابت حمایت از محور مقاومت مورد حمله قرار می‌داد و بدون شناخت از مختصات غرب آسیا گروه‌های تکفیری- تروریستی را پیاده‌نظامی دموکراسی‌‌خواه می‌دانست و روز دیگر باز هم بدون شناخت مختصات و مناسبات شرق آسیا رای به حضور نظامی ایران در باتلاق طالبان در افغانستان می‌داد، برای ایران خطرآفرین خواهد بود. در چنین فضایی تا زمانی که یک جریان سیاسی معادلات ژئوپلیتیک و تهدیدهای خارجی را با نرم‌افزار رقابت‌های داخلی خود تفسیر می‌کند، صلاحیت تبیین یک نقشه راه بلندمدت برای مواجهه با تهدیدها و احیای اقتدار ایران را ندارد؛ آنچنان که در مدیریت ۸ ساله حسن روحانی این واقعیت عیان شد که راه مقابله با تهاجم خارجی، اقتدارزدایی از ایران نیست.    شرایط سخت سال‌های اخیر کشور در مواجهه با انبوهی از بحران‌های امنیتی و تحریم‌های اقتصادی این امکان را نیز فراهم کرد تا جامعه ایران سیمایی حقیقی از مناسبات جهانی و منطقه‌ای را مشاهده کند. چنین فضایی می‌تواند زمینه‌ساز تبیین روایت همه‌جانبه‌ای درباره «ایران امروز» و نقشه راه آینده آن باشد؛ مساله‌ای که ۱۰سال پیش و در آغاز فتنه منطقه‌ای که در سوریه جرقه خورده بود، اینگونه در دسترس نبود. انفعال در چنین فضایی و سپردن روایت‌سازی این معادلات به جریان غربگرا بعید است آورده‌ای جز سایه‌زنی‌ها و نقشه‌های انحرافی داشته باشد.

print

پاسخی بگذارید