آیا دولتمردان از این حجم نقدینگی وارد شده به بازار بورس جهت تامین مالی پروژهها و توسعه کشور استفاده میکنند.
مجید سلیمیبروجنی:اگر در سالهای بعد از مردم سوال شود که غیرمنتظرهترین بازار اقتصاد در سال ۹۸ کدام بوده، به احتمال بسیار زیاد اکثر قریب به اتفاق مردم از بازار سرمایه بورس یاد خواهند کرد.
بورس تهران یکهتاز سال گذشته بود. هیچ بازاری توان رقابت با بازدهی بازار سرمایه را در این سال نداشت. قلههایی که یکی پس از دیگری در این سال فتح شدند، باعث شد تا سال ۹۸، برای بورس تهران یک سال تاریخی و ویژه باشد.
در رونق سهام عوامل متعددی همچون جهش نرخ دلار و رشد قیمتهای جهانی مطرح میشوند اما در طول یک سال گذشته تقریباً اجماعی نسبی میان تحلیلگران شکل گرفته که محرک اصلی این روزهای بورس جریان قدرتمند نقدینگی است به گونهای که ارزش روزانه معاملات سهام را به چند هزار میلیارد تومان رساند که در مقایسه با تاریخ بورس و حتی بازارهای رقیب بیسابقه بود.
در چنین شرایطی محدودیتهای متعددی در بازارهای رقیب دیده میشد که جوابگوی انتظارات نبود؛ از نرخ سود سپردههای بانکی گرفته تا فشارهایی که بر تقاضای بازارهای ارز و طلا وارد شد. بازار مسکن نیز به علت نیاز به پولهای درشت، قادر به جذب نقدینگی خرد نبود. در کنار این موضوعات، ناآشنایی معاملهگران تازهوارد با روشهای تحلیلی در کنار عمق کم بازار سهام کشور از جمله مهمترین نگرانیهایی بوده که کارشناسان نسبت به لحظه پایان این موجسواری روی پولهای جدید داشتهاند.
رشد بازار سرمایه و خروج سرمایه از بازار طلا، سکه و دلار آرزوی اقتصاد ایران بود؛ آرزویی که ظاهراً یکسالی است برآورده شده و طبق آمار و ارقام تنها در فروردین سالجاری، شاخص کل بورس تهران ۲۵ درصد رشد کرد و به کانال ۷۰۰ هزار واحد رسید.
آمارها حاکی از این است که روزانه به طور متوسط ۵۸۰۰ میلیارد تومان سرمایه وارد بورس میشود و مردم برای دریافت کد بورس و ثبتنام از نیمهشب در صف میمانند.
بازار سرمایه، بازار احتمالات است. بنابراین مهم نیست شخصی با دید بنیادی به این بازار نگاه کند یا تکنیکالی یا تابلوخوانی و جریان نقدینگی، چرا که همیشه با احتمالات رودررو است. بلکه تنها تفاوت در جنس احتمالاتی که با آن مواجه است، نهفته است.رخدادهای کلان اقتصادی یا برخی حوادث میتوانند تحلیلهای بنیادین را دچار انحراف کنند؛ همچنین تحلیلهای تکنیکالی متضاد و متعارض و نوسان در سوگیری روانی فعالان بازار و جریان نقدینگی میتواند تحلیلهای تکنیکال را باطل کند و …
همه اینها رخدادهایی هستند که بارها اتفاق افتاده و از این رو تخصیص درصدی احتمالی برای وقوع هر یک امری طبیعی و عقلانی است. وقتی که تب و تاب سفتهبازی بالا میرود (تقریباً شبیه آنچه در حال حاضر در بازار سهام کشور در حال رخ دادن است)، حتی تحلیلگران نیز تحریک میشوند که فکر خوب مبتنی بر تحلیل را کنار بگذارند و افکار سفتهبازانه را ترویج دهند.
البته این موضوع تا حدودی از روی اجبار و تحمیل بازار است. مشتریان، کارگزاریها، سبدگردانها و شرکتهای مشاوره انتظار دارند که پرتفویشان بازدهی بیشتر یا حداقل معادل بازده شاخص بازار عایدشان کند. از این رو تحلیلگران مالی به ناچار خودشان را با بازار هماهنگ و اهمیت سودآوری را کمتر در محاسبات خود لحاظ میکنند.
محرک اصلی رشد بازار سهام کشور تورم بالای اقتصاد است. بسیاری از فعالان بازار سرمایه معتقدند که نرخ تورم سال ۱۳۹۹ به جهت کسری بودجه دولت بیش از تورم ۴۱ درصدی سال ۱۳۹۸ خواهد بود. این موضوع در کنار عمق پایین بازار سرمایه کشور و ناکارایی آن موجب شده گزارشهای مالی شرکتها چندان مورد توجه قرار نگیرد. سرمایهگذاران به جای تمرکز برقدرت تولید نقدینگی شرکتها و ایجاد منفعت انحصاری، به شایعات مربوط به افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی واکنش فوری نشان میدهند.بنابراین عملاً تورم موجب ناپایداری و مخدوش شدن تحلیلها و استقرار نظام شایعهمحور شده است. اگرچه تورم، سوخت اصلی برای رشد بازار سهام را تامین کرده است، اما عطش شدید متقاضیان برای خرید سهام به اندازه کافی از سوی عرضه پاسخ نگرفته است.
این موضوع صرفاً از جانب دولت و نهادهای عمومی قابل پاسخگویی است. به نظر میرسد با توجه به کسری بودجه دولت، میتوان بخشی از آن را از طریق فروش سهام جبران کرد.
اما چرا همیشه تعداد زیادی از مردم، خاطرهای تلخ از ورود به بورس و سرمایهگذاری در آن دارند؟ آیا این فرآیند در آیندهای دور یا نزدیک برای این خیل عظیم مجدداً تکرار خواهد شد؟ اگر به هر دلیلی از حباب سخن به میان نیاوریم و بر این باور باشیم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد، اما بدیهی است که این رشد شتابان جایی کند خواهد شد و پس از مدتی ملایم و با شیبی اندک و شاید وارد مرحلهای ساکن و خستهکننده شود.
در صورت وقوع این اتفاقات نیز عدهای تلخکام خواهند شد. بدون تردید دلیل اصلی بسیاری از ضرر و زیانهای ما در زندگی از منظر مادی یا معنوی، عدم آگاهی است. ما در بورس بیشتر علاقهمند هستیم از راه شنیداری و تجربیات دیگران که مشخص نیست چقدر مبتنی بر واقعیات است و به چه میزان با مفاهیم علمی در این حوزه همخوانی دارد، بیاموزیم.
اکثر سرمایهگذاران فعلی در بازار بورس شناخت مناسبی از شخصیت خود در مقوله ریسکپذیر یا ریسکگریز بودن ندارند. به عنوان یک فرهنگ یا عادت رفتاری، اصولاً ما میانه خوبی با صبر و حوصله و هر آنچه موفقیت در آن ممکن است مستلزم گذشت زمانی باشد، نداریم. داستان قدیمی و معروفی وجود دارد از جوزف کندی پدر جان افکندی رییسجمهور ترور شده آمریکا که از سرمایهگذاران بزرگ بورس نیویورک بود و پیش از سقوط والاستریت، سهام خود را فروخت و توانست سرمایهاش را حفظ کند.
وی وقتی متوجه شد که پسرک واکسی خیابان والاستریت قصد خرید سهام را دارد، خطر سقوط بازار سهام را درک کرد. وقتی که یک بازار به شدت مورد توجه تودههای مردم ناآگاه به علم آن بازار قرار میگیرد و آنها بدون اطلاع از کم و کیف و چگونگی ریسکهای آن در سودای کسب سرمایههای چند برابری پای به آن بازار میگذارند، زنگ خطر برای فعالان اصلی بازار به صدا درمیآید.
آیا دولتمردان از این حجم نقدینگی وارد شده به بازار بورس جهت تامین مالی پروژهها و توسعه کشور استفاده میکنند یا صرفاً این موضوع به افزایش عجیب و غریب سهام شرکتها در بازار ثانویه و انتظارات زیاد سودآوری بالا برای تازهواردها منتهی خواهد شد؟ انتظاری که اگر به هر دلیل محقق نشود، منجر به خروج سریع نقدینگی از این بازار و متورم شدن سایر بازارهای موازی خواهد شد. در نتیجه دولت و سازمان بورس باید با توسعه بازار اولیه و کاهش محدودیتهای ساختاری در بازار، ظرفیت پذیرش نقدینگی جدید در بازار سرمایه را افزایش دهند و در تصمیمگیریهای خود در کنار شیرهای هدایت هدفمند نقدینگی به سمت بورس، انتهای قصه را نیز در سناریوهای مختلف ترسیم کنند تا یک پایان تلخ، شیرینی این روزها را نیست و نابود نکند.
نکته مهم دیگر این است که اگر سیاستگذاران اقتصادی توان حل معضل نقدینگی افسارگسیخته را ندارند، حداقل تصمیماتی نگیرند که موجب بر هم خوردن تعادل بازارها و هدایت بخش عمده نقدینگی به یک بازار خاص شود. حاصل اینگونه سیاستهای غلط و غیرعلمی، همانطور که طی چهار دهه گذشته بارها تجربه کردهایم، جهشهای سریع و به دنبال آن سقوطهای ناگهانی قیمتها و از دست رفتن سرمایه مردم شده است.
در همه جای دنیا بازار سرمایه یک فرصت مناسب و جذاب و مطمئن برای منابع مالی و پسانداز مردم است. اما برای حضور در آن نیازمند یادگیری و کسب اطلاعات چگونگی ورود به آن و مقابله با هیجانات و نوسانات در کنار صبر و حوصله هستیم و باید نگاه منطقیتری به مقولههای ریسک و بازده در آن داشت. حباب بازار سرمایه میتواند ضربههای جدی و تخریبکننده به پیکره اقتصاد بیمار ایران بزند و با تخلیه حباب، به طور حتم سرمایههای مردم از بین خواهد رفت که این نیز میتواند تبعات اجتماعی سنگینی در ماههای پیشرو برای کشور به همراه آورد.
* کارشناس اقتصادی