تاریخ: ۳:۵۰ :: ۱۴۰۰/۱۲/۰۴
نوسانات قیمت دلار چه بر سر مردم ایران آورد؟

شاهد هستیم هر چند وقت یک بار متأثر از شرایط بازار‌های جهانی، بحرانی در تأمین روغن، مرغ یا موارد دیگر ایجاد می‌شود که مستقیم زندگی قشر متوسط و فقیر را هدف می‌گیرد.

شرق: شاید در بررسی تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران مؤلفه‌های زیادی اثرگذار باشند؛ اما دلار و تغییرات نرخ آن در حداقل نیم‌قرن اخیر یکی از بازیگران اصلی معادلات اقتصادی و در ادامه اجتماعی بوده است. دلار به‌عنوان یکی از ابزارهای اقتصاد آمریکا، عامل اصلی نوسانات قیمت‌ها و تصمیمات بزرگ رهبران جهان بوده است. باوجود‌این شاید تأثیری که تاکنون دلار بر جامعه ایران از طریق ساختارها و بنیان‌های اقتصادی داشته، بیش از هر کشوری باشد. دلار در ذهن نسل‌های مختلف ایرانی‌ها یک کابوس و دلهره تمام‌نشدنی است که به واسطه تغییرات گاه‌به‌گاه و پیش‌بینی‌ناپذیر آن فقیر و فقیرتر شده‌اند. هیچ‌کدام از سیاست‌های اقتصادی و ارزی دولت‌ها در چندین دهه اخیر نتوانسته در مقابل تغییرات نرخ ارز به‌عنوان موضوعی جهانی دوام و مقاومت داشته باشد و به‌این‌ترتیب نرخ دلار در هر سال بازی و شرایط مختلفی را برای زندگی مردم ایران رقم زده است. این تأثیرات مستقیم و غیر‌مستقیم غذا، مسکن، دارو، تحصیل و سایر نیازهای اصلی شهروندان را هدف گرفته و منجر به حذف بسیاری از آنها از زندگی مردم شده است. بسیاری از این تأثیرات نرخ دلار طی چند دهه اخیر بر جامعه ایران از نگاه اقتصاددانان و تحلیلگران اقتصادی دور نبوده‌اند. آثار مخرب افزایش نرخ دلار که تأثیر مستقیم روی زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم دارد، در سال ۱۳۹۸ با افزایش نرخ بنزین جامعه را به ستوه آورد. نمی‌توان منکر آن شد که بنزین بهانه‌ای برای اعتراضات فرودستان در ایران بود. مردم کوچه و بازار با اینکه دلیل علمی آن را نمی‌دانستند؛ اما با هر صد تومانی که روی قیمت دلار می‌رفت، بخشی از آرزوهای‌شان را بربادرفته می‌دیدند. مسئله‌ای که از سال ۱۳۸۴ شروع شد و قیمت دلار را از ۷۰۰ تومان به سه هزار تومان رسانید و در سال ۱۳۹۷ و با روی‌کار‌آمدن دونالد ترامپ این افزایش دوباره مردم را به آخر خطر رساند.
نگرانی برای آخرین   پر   کاه
سعید مدنی، جامعه‌شناس، در گفت‌وگو با «شرق» درباره اینکه نقش نوسانات دلار و ارز در اعتراضات اجتماعی ایران چیست؟ می‌گوید: «به گفته «رانسیمن»، یک صاحب نظر علوم سیاسی، «اگر مردم هیچ دلیلی برای انتظار یا امید به بیش از آنچه دارند نداشته باشند، نسبت به آنچه دارند کمتر ناراضی می‌شوند یا حتی به آنچه دارند شاکر خواهد بود»؛ اما وعده‌های بی‌ثمر و بی‌پایه و بی‌تفاوتی نسبت به نقض آنها موجب خشم شده است. اکنون همه نگران «آخرین پر کاه» هستند: ضربه یا شوکی که موجب عبور تحمل از آستانه می‌شود. در واقع سال‌هاست که احساس محرومیت نسبی در جامعه ایران شایع شده و هر بار به گونه‌ای خشم حاصل از آن بروز و ظهور دارد؛ بنابراین وقوع اعتراض در این مقطع به معنای آسودگی جامعه و به‌ویژه فرودستان پیش از آن نیست. در واقع طی سال‌های اخیر به‌ویژه از اواسط دهه ۱۳۸۰ این سرخوردگی و خشم افزایش یافته است».
مدنی در ادامه می‌افزاید: «محرومیت نسبی که اختلاف متصور میان انتظارات ارزشی و توانایی‌های ارزشی تعریف شده، چنان کلی است که عام‌ترین پیش‌شرط‌های هر اعتراض خشونت‌آمیز را توضیح می‌دهد. در فرایند اقتصادی-اجتماعی پس از دولت اصلاحات سه الگوی متمایز محرومیت را می‌توان در میان طبقات اجتماعی تشخیص داد:
۱) الگوی محرومیت نزولی که در آن انتظارات ارزشی یک گروه نسبتا ثابت باقی می‌مانند؛ اما این تصور وجود دارد که توانایی‌های ارزشی رو به کاهش‌اند که این الگو در میان طبقات متوسط بسیار رواج داشته است؛ زیرا آنها چندان به وعده‌های بهبود وضعیت دل خوش نکردند؛ اما در همان حال شاهد بودند که به طور مداوم منابع و امکانات موجود آنها نیز کاهش می‌یابد. در واقع طبقه متوسط در این دوره زمانی پرولتریزه شد.
۲) الگوی محرومیت ناشی از بلند‌پروازی یا محرومیت آرزویی که در آن توانایی‌ها نسبتا ایستا است و انتظارات افزایش می‌یابند و تشدید می‌شوند. این پدیده در آغاز دولت روحانی و پس از برجام و اکنون در دولت رئیسی در میان مردم بسیار شایع شده است. در این مرحله تصور می‌شود با حل مناقشات اتمی راه برای بهبود شرایط هموار خواهد شد؛ اما دولت در‌حالی‌که دائما وعده افزایش و بهبود استانداردهای زندگی را در آینده نزدیک می‌دهد، نخواهد توانست گام مؤثری بردارد و این ناتوانی موجی از نا‌امیدی و خشم را به همراه خواهد داشت.
۳) الگوی محرومیت پیش‌رونده که همراه با افزایش شدید انتظارات و کاهش هم‌زمان و شدید توانایی‌هاست. طبقات فرودست شهری و روستاییان اغلب تحت تأثیر این الگو هستند. در واقع سنت تبلیغی و ترویجی پس از انقلاب بر حمایت از محرومان قرار داشته است. بخشی از پیروزی احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۴ مدیون تشدید انتظارات محرومان برای زندگی بهتر بود. روحانی و رئیسی نیز در دوره‌های انتخاباتی بر این محور تأکید فراوان داشتند. به‌علاوه ایدئولوژی نظام سیاسی نیز دائما وعده زندگی بهتر به فقرا و محرومان را می‌دهد؛ اما سیاست‌های غلط اقتصادی، فساد و ناکارآمدی روز‌افزون نه‌تنها توانایی فقرا را برای بهبود وضع افزایش نداد؛ بلکه هم بر جمعیت آنها افزود و هم از کیفیت زندگی آنها کاست».‌به گفته مدنی، هر سه الگوی محرومیت نسبی که عناصر عِلی یا زمینه‌ساز خشونت سیاسی است، روزها، ماه‌ها و سال‌های زیادی ادامه یافته و بر شدت سرخوردگی و احساس ناکامی طبقات متوسط و فرودست به‌ویژه جوانان لحظه به لحظه افزوده است. در‌عین‌حال زمینه سیاسی نسبتا منفعل و فقدان نهادهای واسط به‌ویژه احزاب توانا، سندیکاها و سازمان‌های سیاسی و صنفی که تا حدی از فشار و شدت این خشم و سرخوردگی می‌کاهد نیز غایب بودند. به‌این‌ترتیب محرومیت پیش‌رونده و محرومیت آرزویی دو گروه تهیدستان شهری و طبقه متوسط را پیوند می‌دهد تا خشم و اعتراض‌شان را نسبت به بانیان سرخوردگی و محرومیت ابراز کنند.
حقوق به  ریال، خرج  به  دلار
اگرچه از ابتدای سال ۲۰۱۸، دولت حسن روحانی اقداماتی جدی برای کاهش استرس در بازارهای مالی و ارزی انجام داد؛ اما ریال، الگوی نزولی و نوسانی از خود نشان داد. علاوه‌بر‌این در این دوره، ریال به کل ارزش خود را در برابر دلار از دست داد. کاهش درخور‌توجه ارزش ریال در برابر سایر ارزها در سال‌های گذشته نه‌تنها ناشی از وخامت برخی شاخص‌های اساسی اقتصادی یا مشکلات سیاسی داخلی بود؛ بلکه ارتباط زیادی با ابهامات ناشی از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای داشت. حتی اگر دوباره توافق هسته‌ای شکل بگیرد، آنچه نوسانات قیمت دلار بر سر مردم ایران آورد، جبران‌شدنی نیست.
بهمن آرمان، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی، با اشاره به ارزش و نقش تعیین‌کننده دلار در بازارهای جهانی و بین‌المللی، افزود: واقعیت این است که اثرگذاری اقتصاد آمریکا و پول ملی آن آن‌قدر است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. امروز ۲۴ درصد از کل تولید ناخالص در جهان در اختیارر آمریکاست و نزدیک‌ترین رقبا یعنی ژاپن و آلمان فاصله زیادی با آن دارند. آمریکا به‌عنوان بزرگ‌ترین تولید‌کننده تکنولوژی در جهان دارای قدرت اقتصادی درخور‌توجهی است که قطعا روی قدرت سیاسی و پول ملی و جایگاه در سیاست‌گذاری‌ها تأثیر زیادی دارد. او افزود: «نگاهی به ۱۰ قلم کالای اصلی وارداتی در چند دهه اخیر نشان می‌دهد که این کالاها به‌شدت درگیر موضوع دلار و قیمت‌های جهانی کالاهای اساسی است. با وجود اینکه جمعیت فعلی ایران حدود ۷۰ میلیون نفر و میزان مهاجرت سالانه حدود ۷۰۰ هزار نفر است، قرار‌گرفتن یک کشور ۷۰ میلیون نفری در میان پنج کشور بزرگ وارد‌کننده اقلام کشاورزی مانند جو، گندم، ذرت و روغن خام نباتی نگران‌کننده و دارای پیامدهای منفی فراوان است. شاهد هستیم که  هر چند وقت یک بار متأثر از شرایط بازار‌های جهانی، بحرانی در تأمین روغن، مرغ یا موارد دیگر ایجاد می‌شود که مستقیم زندگی قشر متوسط و فقیر را هدف می‌گیرد. به عبارتی زندگی مردم ایران همواره متأثر از بازارهای مالی خارجی و قیمت دلار بوده و به همین دلیل است که امروز در شعارها و تظاهرات‌های اعتراضی جمله «به ریال حقوق می‌گیریم و به دلار پرداخت می‌کنیم» را زیاد می‌شنویم».
آرمان با بیان اینکه در اقتصادهای شبیه ایران یکی از مهم‌ترین عوارض و آسیب‌ها دوقطبی‌شدن جامعه و از‌بین‌رفتن قشر متوسط است، گفت: «به نظر می‌رسد ایران همان روندی را که کشورهای کمونیستی شرق اروپا دارند، پیدا می‌کند که بر اثر سیاست‌های روسیه نسبت به ایران شکل گرفته است. نمونه این اتفاق را هم می‌توان در افزایش طبقه حقوق‌بگیر ناراضی دید. به‌تازگی خبری را در شبکه‌های بین‌المللی دیدم که گفته بود سمساری‌ها اعلام کرده‌اند مردم دیگر توان خرید کالاهای دست ‌دوم را هم ندارند».
آرمان با اشاره به اقتصاد ایران در قبل و بعد از انقلاب به دو موضوع جمعیت و تغییرات مهم در کل دنیا اشاره کرد و گفت: «جمعیت ایران در دهه ۵۰ حدود ۳۰ میلیون نفر بود که نیازهای متفاوتی داشت و وابستگی ایران به کالاهای وارداتی نیز به این اندازه نبود و میزان رفاه در کل دنیا نیز به اندازه امروز نبود. ضمن اینکه هم‌زمان با تولید و سازندگی، سرمایه‌گذاری وجود داشت و تا دوران سازندگی این سرمایه‌گذاری ادامه پیدا کرد. طبق آمار در سال ۱۳۵۵ که می‌تواند به‌عنوان سال مبنا قرار گیرد، از هر دلار نفتی ۴۲ سنت صرف سرمایه‌گذاری‌های ماندگار و زیربنایی و پروژه‌هایی نظیر فولاد مبارکه، فولاد خوزستان، مس سرچشمه یا ماشین‌سازی اراک و… می‌شد. این رقم در دوران سازندگی به ۳۸ سنت رسید که تفاوت چندانی با سال ۵۵ نداشت. به همین دلیل بود که آن زمان کشور تبدیل به یک کارگاه سازندگی شده بود و نرخ بی‌کاری در حداقل ممکن بود. بر‌ پایه آمارهای موجود از نیمه‌های دولت دوم اصلاحات تاکنون ایران دارای پایین‌ترین نسبت سرمایه‌گذاری به تولید ناخالص داخلی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بوده است و اگر این شرایط را با امروز مقایسه کنید که حدود سه سال است بودجه عمرانی کشور در حداقل ممکن خود است و اگر همین بورس فعلی با وجود همه اشکالات نبود، همین سرمایه‌گذاری‌های فعلی هم امکان‌پذیر نبود و نرخ بی‌کاری بسیار بالاتر از حد فعلی می‌رفت».

print

برچسب ها: ,

پاسخی بگذارید